فرزندپروری، به شیوه غالب بر تربیت فرزندان از سوی والدین اشاره دارد و بر چگونگی رشد و تکوین شخصیت کودکان تـأثیر بـه سـزایی می گذارد . در کـشورهای غربـی تحقیقـات گسترده ای در مورد سبک های فرزندپروری و پیامدهای آن صورت گرفته است و بـر آن اساس چهار سبک فرزندپروری مطرح میشود: فرزنـدپروری مقتدرانـه، فرزنـدپروری مستبدانه، فرزندپروری سهل گیرانه و فرزنـدپروری مـسامحه کارانـه. ایـن طبقـه بنـدی بـر مبنای پاسخ دهی و تقاضاهای والدین از کودکانشان مبتنی اسـت. در متـون و احادیـث اسـلامی نیـز بـه شـیوه تربیت فرزندان از دیدگاه معصومین(ع) اشاره شـده اسـت. از دیـدگاه اسـلامی مـسئولیت اصلی فرزندپروری، به عهده پدر و مادر می باشد . آنها باید بـرای آمـوزش و تربیـت فرزنـد، بهترین شیوه ها را به کار گیرند. هریک از سبک هـای فرزنـد پروری بـا بـروز و نگهـداری رفتارها و ویژگی های خاصی در فرزندان رابطه دارند ؛ برای مثال عزت نفـس بـالا، پیشرفت تحصیلی وکارکرد های اجتمـاعی ازجملـه متغیرهـایی اسـت کـه بـا فرزنـدپروری مقتدرانه رابطه دارد. همچنین مشکلات رفتاری، افسردگی و سایر مشکلات روانشـناختی با فرزندپروری مسامحه کارانه مـرتبط انـد. به این منظور سبک های فرزندپروری و تأثیر آن بر رابطه والدین و فرزنـدان و بروز مشکلات رفتاری، شناختی و روانشناختی توصیف و تبیین شده است.
فرزند پروری شامل روش ها و رفتارهای ویژه ای است که به طـورمجزا یا در تعامل با یکدیگر بر رشد کودک تأثیر میگذارد. در واقـع پایـه و اسـاس شیوه فرزندپروری مبین تلاش های والدین برای کنترل و اجتماعی کردن کودکانشان است. البته باید توجه داشت که در این تعریف روش های بهنجـار فرزنــدپروری مــوردنظر اســت و روش هــایی چــون سوءاســتفاده از کودکــان را دربرنمی گیرد. بامریند روش های فرزندپروری را براساس تفاوتهـای آن در کنتـرل فرزندان متمـایز کـرده اسـت. اگرچـه والـدین ممکـن اسـت در چگونگی کنترل و اجتماعی کردن فرزندان خود با یکدیگر تفاوت داشته باشند، اما همه والدین در تعلیم و تربیت و نظارت بر فرزندان نقش اساسی را ایفا می کنند.
تعامل میان والدین و فرزندان با روش فرزند پروری آنان ارتباط مستقیمی دارد وبا توجه به تعاملاتی که در آن صورت می گیـرد، پدیـده ای پویـا و فعال اسـت. بـرای مثـال مادران، نوزادان و کودکان نوپـای خـود را مرتـب در آغـوش مـیگیرنـد و نـوازش میکنند؛ ولی به تدریج که کودکان بزرگ میشوند ابراز محبت مادر تغییر شکل پیـدا می کند، زیرا کودک از نظـر شـناختی رشـد یافتـه و تغییـر کـرده اسـت. بنابراین همزمان با رشـد کودکـان روش ابـراز محبـت والـدین بـه فرزندان از نظر شکل و فراوانی تغییر پیدا میکند سبک های فرزندپروری یا شیوه های تربیتی والدین بر بروز نابهنجاری هـای رفتـاری فرزندان اثرات قابل توجهی دارد. نقش کیفیت رفتاروالدین برعملکرد تحصیلی، روابط با همسالان و سازگاری در دوره نوجوانی متاثر است. روشهای متفاوتی برای فرزندپروری مطرح شده اند؛ از یک دیدگاه فرزندپروری به چهار روش تقسیم شده است که بر درخواست و پاسخدهی والد -کودک مبتنی اسـت و عبارتند از: 1.شـیوه مقتدرانـه؛2.شـیوه سـهل گیرانـه؛ 3. شـیوه مـستبدانه؛ ۴.شـیوه مسامحه کارانه
سبک های فرزند پروری دارای دو مؤلفه اساسی هستند: ۱. پاسخ دهی (صمیمیت و اطمینان بخشی) که به میزان تلاش والدین برای رشـد ابراز وجود و استقلال در کودکان، حمایت و اطمینان بخشی به کودکـان و توجـه بـه نیازهای آنان اشاره دارد. ۲. درخواست والدین از فرزندان (کنترل رفتاری) :یعنی والدین با داشتن تقاضـاهای متناسـب بـا توانایی های فرزندانشان، می توانند به یکپارچگی خانواده کمک کنند.
فرزندپروری مقتدرانه: در این سبک فرزند پروری تقاضای والدین متناسب با توانمندی های کودکانشان نیست. والدین مقتدر معمولاٌ مقررات سختی برای فرزندانشان وضع میکننـد و بـر اجـرای آن پافشاری می نمایند. آنان فرزندانشان را تشویق میکنند که مستقل باشـند، علاقـه زیادی به پیشرفت فرزندان خود دارند، بازخوردهای مثبتی نسبت به پیـشرفت آنـان نشان می دهند و به پیشرفت تحصیلی فرزندان خود کمک میکننـد. والـدین مقتـدر همچنـین فرزنـدان خود را هدایت و کنترل می کنند، با استدلال ، منظـور خـود را روشـن و صـریح بیـان کرده و فرزندان را در دستیابی به اهدافی که خود برای آنها تعیین کرده اند، کمـک و هدایت می کنند و نسبت به موفقیت های آنها واکنش مثبت نشان می دهنـد. باید توجه داشت که داشتن انتظارات متناسب با تواناییهای فرزنـدان همـراه بـا حد معقولی از محبت موجب افزایش پشتکار و خودکـارایی فرزنـدان مـی شـود؛ در صورتی که وجود اقتدار غیرمنطقی که براساس میل والدین به تسلط بر فرزند باشد به احساس طردشدگی، اضطراب و درنهایت منجر افسردگی مـیشـود.
فرزندپروری سهل گیرانه: با تقاضاهای کم والدین و پاسخ دهی زیاد آنها مـشخص می شود. والدین سهل گیر توجه بیش از حد به فرزندانشان نشان می دهنـد و از آنـان انتظارات کمی دارند. این والدین اغلب استقلال و آزادی زیادی به فرزندان می دهند، ولی معمولاً اهداف و انتظـارات روشـنی بـرای فرزنـدان ترسـیم نمـی کنند. اغلـب فرزندان خانواده های سهل گیر پیشرفت تحـصیلی پـایین دارنـد. این والدین فرزندان را به حال خود رها می کنند و الگوی مناسبی برای آنها نیستند. گرایش به مـصرف موادمخـدر و سایر رفتارهای ضد اجتماعی در فرزندان بر اثـر ایـن شـیوه بـسیار دیـده مـی شود.
فرزندپروری مستبدانه: با تقاضاهای بالای والدین و پاسخ دهی کم آنهـا مـشخص میشود. والدین مستبد انتظارات بسیار بالایی از فرزندان خود دارنـد و در تعامـل بـا فرزندان عواطف اندکی نشان مـی دهنـد. این والدین لزومی برای ارائه دلیل جهت دستورات خود نمی ببیند و بر اطاعت و احترام بی چون و چرای فرزندان تأکید می کنند.
فرزندپروری مسامحه کارانه : با تقاضاها و پاسخ دهی کم والدین مشخص می شـود. این والدین کنترل و نظارتی بر فعالیت های فرزندانشان ندارند و گرمی و صـمیمیت در این خانواده ها بسیار کم است و والدین مـسامحه کـار معمـولاٌ از فرزنـدان خـود فاصله میگیرند و به نیازها و تقاضاهای آنان توجه اندکی دارند. البته در مـورد ایـن سبک فرزندپروری در مقایسه با سایر سبک ها، اطلاعات اندکی در دست است؛ زیرا معمولاٌ این والدین به دلیل عدم مسئولیت پذیری و بـی تـوجهی نـسبت بـه فرزنـدان حاضر نیستند در پژوهش هایی که در زمینه فرزندپروری صورت می گیرد، مـشارکت داشته باشند. پژوهش ها نشان داده اند که سه سبک فرزندپروری مستبدانه، سهل گیرانـه و مـسامحه کارانـه با پیشرفت تحصیلی رابطه منفـی دارد درحـالیکـه فرزنـدپروری مقتدرانـه بـا پیشرفت تحصیلی و علاقه به مدرسه همبستگی مثبت نشان داده است.
یکی از مهمترین تفاوت های فرزندپروری مقتدرانه و مستبدانه در مفهـوم کنتـرل روانشناختی نهفته است. کنترل روانشناختی به تلاش والـدین بـرای کنتـرل رشـد هیجانی و روانشناختی کودکان اشاره دارد. در کنترل روانشـناختی والدین مستبد، والـدین تـلاش می کنند تا احساساتی نظیر احساس گناه و شرم را در فرزندان ایجاد کنند. از آنجایی که احساس گناه و شرم بی موردی که والدین مستبد بر کودکان خود القا می کنند در نهایت منجر به هیجانات مخربی چون ترس و اضطراب می شود. از آن جایی که اضطراب آموختنی است مادر یا پدری که مضطرب باشد، این اضطراب را ناخواسته به فرزندان خود نیز آموزش می دهند . اضطراب شایع ترین اختلال روانی و معمول ترین پاسخ به محرک تنش زا است . اضطراب، هیجانی است که همه ما درجاتی از آن را در قالب کلمه هایی چون دلشوره،نگرانی،تنش و ترس تجربه کرده ایم.
اضطراب یک حالت ناتوان کننده و مزمن است که به ترس آشکار از موقعیت های مختلف یا عملکرد فردی اشاره می کند. در دوره های رشد تقریباً همه ی کودکان وقتی از مراقبان اولیه خود دور می شود نوعی اضطراب را تجربه می کنند در حقیقت بروز اضطراب جدایی در سال های نخستین کودکی(١٨تا ٢٤ ماهگی)، از دیدگاه رشدی امری عادی است. کودکان اغلب در لحظه هایی جدایی از والدین گریه می کنند به آنها می چسبند و قشقرق راه می اندازند. پژوهش ها نشان داده اند که کودکان مضطرب، به احتمال بیشتری مادران مضطرب دارند، مادرانی که سطوح بالایی از اضطراب دارند، گرایش دارند از کودکانشان بیش از اندازه حمایت کنند، گرمی کمتری به کودک ابراز می کنند و کودک اجازه خودمختاری و استقلال کمتری می دهند.
منابع:
- هنجاریابی مقیاس اضطراب آشکار کودکـان بـرای دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی.
- فرزندپروری پدر و مادر و تأثیران براضطراب و افسردگی نوجوانان پسر
- زمینه روانشناسی سانتراگ
- بررسی شیوههای فرزندپروری والدین و رابطه آنها با شیوههای مقابله با استرس دانش آموزان دختر
فرزند پروری شامل روش ها و رفتارهای ویژه ای است که به طـورمجزا یا در تعامل با یکدیگر بر رشد کودک تأثیر میگذارد. در واقـع پایـه و اسـاس شیوه فرزندپروری مبین تلاش های والدین برای کنترل و اجتماعی کردن کودکانشان است. البته باید توجه داشت که در این تعریف روش های بهنجـار فرزنــدپروری مــوردنظر اســت و روش هــایی چــون سوءاســتفاده از کودکــان را دربرنمی گیرد. بامریند روش های فرزندپروری را براساس تفاوتهـای آن در کنتـرل فرزندان متمـایز کـرده اسـت. اگرچـه والـدین ممکـن اسـت در چگونگی کنترل و اجتماعی کردن فرزندان خود با یکدیگر تفاوت داشته باشند، اما همه والدین در تعلیم و تربیت و نظارت بر فرزندان نقش اساسی را ایفا می کنند.
تعامل میان والدین و فرزندان با روش فرزند پروری آنان ارتباط مستقیمی دارد وبا توجه به تعاملاتی که در آن صورت می گیـرد، پدیـده ای پویـا و فعال اسـت. بـرای مثـال مادران، نوزادان و کودکان نوپـای خـود را مرتـب در آغـوش مـیگیرنـد و نـوازش میکنند؛ ولی به تدریج که کودکان بزرگ میشوند ابراز محبت مادر تغییر شکل پیـدا می کند، زیرا کودک از نظـر شـناختی رشـد یافتـه و تغییـر کـرده اسـت. بنابراین همزمان با رشـد کودکـان روش ابـراز محبـت والـدین بـه فرزندان از نظر شکل و فراوانی تغییر پیدا میکند سبک های فرزندپروری یا شیوه های تربیتی والدین بر بروز نابهنجاری هـای رفتـاری فرزندان اثرات قابل توجهی دارد. نقش کیفیت رفتاروالدین برعملکرد تحصیلی، روابط با همسالان و سازگاری در دوره نوجوانی متاثر است. روشهای متفاوتی برای فرزندپروری مطرح شده اند؛ از یک دیدگاه فرزندپروری به چهار روش تقسیم شده است که بر درخواست و پاسخدهی والد -کودک مبتنی اسـت و عبارتند از: 1.شـیوه مقتدرانـه؛2.شـیوه سـهل گیرانـه؛ 3. شـیوه مـستبدانه؛ ۴.شـیوه مسامحه کارانه
سبک های فرزند پروری دارای دو مؤلفه اساسی هستند: ۱. پاسخ دهی (صمیمیت و اطمینان بخشی) که به میزان تلاش والدین برای رشـد ابراز وجود و استقلال در کودکان، حمایت و اطمینان بخشی به کودکـان و توجـه بـه نیازهای آنان اشاره دارد. ۲. درخواست والدین از فرزندان (کنترل رفتاری) :یعنی والدین با داشتن تقاضـاهای متناسـب بـا توانایی های فرزندانشان، می توانند به یکپارچگی خانواده کمک کنند.
فرزندپروری مقتدرانه: در این سبک فرزند پروری تقاضای والدین متناسب با توانمندی های کودکانشان نیست. والدین مقتدر معمولاٌ مقررات سختی برای فرزندانشان وضع میکننـد و بـر اجـرای آن پافشاری می نمایند. آنان فرزندانشان را تشویق میکنند که مستقل باشـند، علاقـه زیادی به پیشرفت فرزندان خود دارند، بازخوردهای مثبتی نسبت به پیـشرفت آنـان نشان می دهند و به پیشرفت تحصیلی فرزندان خود کمک میکننـد. والـدین مقتـدر همچنـین فرزنـدان خود را هدایت و کنترل می کنند، با استدلال ، منظـور خـود را روشـن و صـریح بیـان کرده و فرزندان را در دستیابی به اهدافی که خود برای آنها تعیین کرده اند، کمـک و هدایت می کنند و نسبت به موفقیت های آنها واکنش مثبت نشان می دهنـد. باید توجه داشت که داشتن انتظارات متناسب با تواناییهای فرزنـدان همـراه بـا حد معقولی از محبت موجب افزایش پشتکار و خودکـارایی فرزنـدان مـی شـود؛ در صورتی که وجود اقتدار غیرمنطقی که براساس میل والدین به تسلط بر فرزند باشد به احساس طردشدگی، اضطراب و درنهایت منجر افسردگی مـیشـود.
فرزندپروری سهل گیرانه: با تقاضاهای کم والدین و پاسخ دهی زیاد آنها مـشخص می شود. والدین سهل گیر توجه بیش از حد به فرزندانشان نشان می دهنـد و از آنـان انتظارات کمی دارند. این والدین اغلب استقلال و آزادی زیادی به فرزندان می دهند، ولی معمولاً اهداف و انتظـارات روشـنی بـرای فرزنـدان ترسـیم نمـی کنند. اغلـب فرزندان خانواده های سهل گیر پیشرفت تحـصیلی پـایین دارنـد. این والدین فرزندان را به حال خود رها می کنند و الگوی مناسبی برای آنها نیستند. گرایش به مـصرف موادمخـدر و سایر رفتارهای ضد اجتماعی در فرزندان بر اثـر ایـن شـیوه بـسیار دیـده مـی شود.
فرزندپروری مستبدانه: با تقاضاهای بالای والدین و پاسخ دهی کم آنهـا مـشخص میشود. والدین مستبد انتظارات بسیار بالایی از فرزندان خود دارنـد و در تعامـل بـا فرزندان عواطف اندکی نشان مـی دهنـد. این والدین لزومی برای ارائه دلیل جهت دستورات خود نمی ببیند و بر اطاعت و احترام بی چون و چرای فرزندان تأکید می کنند.
فرزندپروری مسامحه کارانه : با تقاضاها و پاسخ دهی کم والدین مشخص می شـود. این والدین کنترل و نظارتی بر فعالیت های فرزندانشان ندارند و گرمی و صـمیمیت در این خانواده ها بسیار کم است و والدین مـسامحه کـار معمـولاٌ از فرزنـدان خـود فاصله میگیرند و به نیازها و تقاضاهای آنان توجه اندکی دارند. البته در مـورد ایـن سبک فرزندپروری در مقایسه با سایر سبک ها، اطلاعات اندکی در دست است؛ زیرا معمولاٌ این والدین به دلیل عدم مسئولیت پذیری و بـی تـوجهی نـسبت بـه فرزنـدان حاضر نیستند در پژوهش هایی که در زمینه فرزندپروری صورت می گیرد، مـشارکت داشته باشند. پژوهش ها نشان داده اند که سه سبک فرزندپروری مستبدانه، سهل گیرانـه و مـسامحه کارانـه با پیشرفت تحصیلی رابطه منفـی دارد درحـالیکـه فرزنـدپروری مقتدرانـه بـا پیشرفت تحصیلی و علاقه به مدرسه همبستگی مثبت نشان داده است.
یکی از مهمترین تفاوت های فرزندپروری مقتدرانه و مستبدانه در مفهـوم کنتـرل روانشناختی نهفته است. کنترل روانشناختی به تلاش والـدین بـرای کنتـرل رشـد هیجانی و روانشناختی کودکان اشاره دارد. در کنترل روانشـناختی والدین مستبد، والـدین تـلاش می کنند تا احساساتی نظیر احساس گناه و شرم را در فرزندان ایجاد کنند. از آنجایی که احساس گناه و شرم بی موردی که والدین مستبد بر کودکان خود القا می کنند در نهایت منجر به هیجانات مخربی چون ترس و اضطراب می شود. از آن جایی که اضطراب آموختنی است مادر یا پدری که مضطرب باشد، این اضطراب را ناخواسته به فرزندان خود نیز آموزش می دهند . اضطراب شایع ترین اختلال روانی و معمول ترین پاسخ به محرک تنش زا است . اضطراب، هیجانی است که همه ما درجاتی از آن را در قالب کلمه هایی چون دلشوره،نگرانی،تنش و ترس تجربه کرده ایم.
اضطراب یک حالت ناتوان کننده و مزمن است که به ترس آشکار از موقعیت های مختلف یا عملکرد فردی اشاره می کند. در دوره های رشد تقریباً همه ی کودکان وقتی از مراقبان اولیه خود دور می شود نوعی اضطراب را تجربه می کنند در حقیقت بروز اضطراب جدایی در سال های نخستین کودکی(١٨تا ٢٤ ماهگی)، از دیدگاه رشدی امری عادی است. کودکان اغلب در لحظه هایی جدایی از والدین گریه می کنند به آنها می چسبند و قشقرق راه می اندازند. پژوهش ها نشان داده اند که کودکان مضطرب، به احتمال بیشتری مادران مضطرب دارند، مادرانی که سطوح بالایی از اضطراب دارند، گرایش دارند از کودکانشان بیش از اندازه حمایت کنند، گرمی کمتری به کودک ابراز می کنند و کودک اجازه خودمختاری و استقلال کمتری می دهند.
منابع:
- هنجاریابی مقیاس اضطراب آشکار کودکـان بـرای دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی.
- فرزندپروری پدر و مادر و تأثیران براضطراب و افسردگی نوجوانان پسر
- زمینه روانشناسی سانتراگ
- بررسی شیوههای فرزندپروری والدین و رابطه آنها با شیوههای مقابله با استرس دانش آموزان دختر