زمانی فرد بدون طی مراحل فکر قادر به دیدن روابط منطقی میان مفاهیم و امور است . شاگردی به محض در ک صورت مساله صحت یا نادر ستی آن یا راهحل آن را ارائه میدهد. در صورتی که شاگرد دیگر باید مفروضات مساله را خوب مشخص کند، ارتباط آنها را دریابد، رابطه آنها را با مجهول درک کند و بعد اقدام به حل مسأله نماید. در موقع استدلال و بحث نیز به افرادی برمی خوریم که فورا روابط میان قضایا را درک می کنند و نتیجه آنها را مورد بحث قرار میدهند شهود در این موارد به معنی درک فوری روابط منطقی می باشد.
پارهای از دانشمندان شهود را به معنی ادراک مستقیم یا بلاواسطه تلقی می کنند. طرفداران مکتب حسی، ادراک امور حسی مانند رنگ، صدا یا احساس دردهای درونی را به طور مستقیم ممکن تلقی می نمایند و معرفت حاصل از این جریان را معرفت شهودی یا مستقیم می نامند. طرفداران مکتب عقل نیز در امور بدیهی مثل قضایای چهارگانه بالا را بلاواسطه و مستقیم تلقی می کنند. به نظر آنها ذهن مستقیما اینگونه امور را ادراک می کند همانطور که قبلا گفته شد، زمینه ادراک مستقیم چه در زمینه امور حسی و چه در امور عقلانی جز در موارد خاص بسختی قابل توجیه است. تجربیات حسی یا عقلانی ما را به درک اینگونه امور قادر می سازد و همین تجربیات وسیله ادرا که این امور می باشند. آنچه را که ما تصور می کنیم بلاواسطه قابل ادراک است تحت تأثیر تجربیات حسی و عقلانی قرار می گیرد و بوسیله آنها تفسیر شده و برای ما قابل درک میشود.
آنچه به عنوان تجربه خوانده می شود جریان برخورد فرد با امور و وقایع یا نتیجه این برخورد می باشد دراین جریان فرد با تمام وجود یعنی با تمایلات، سابقه، استعدادها و احساس و نظری خاص در مقابل امور یا وقایع مختلف ظاهر می گردددستهای شهود را همان کشف امور تازه میدانند و این امر را به عنوان منبعی که مخترعان و یا کاشفان از آن استفاده می کنند معرفی می نمایند. دانشمندانی مثل نیوتون، داروین و انشتین از این منبع استفاده کرده اند. شهود در این مورد یعنی کشف چیز تازه یا خلق اندیشه نو. مطالعاتی که درباره مخترعان بزرگ بعمل آمده این حقیقت را روشن می سازد که همه در رشته خود تبحر کامل داشته و ذهن آنها متوجه مساله ای خاص بوده و زمانی که در ظاهر به امور غیر علمی اشتغال داشته اند به کشف نظریه جدید موفق شده اند.
برگسون شهود را به عنوان تماس مستقیم با پدیده ها و درک پدیده ها بصورتی که هستند مورد بحث قرار می دهد. به نظر او بدون برقراری این تماس در حال طبیعی شناختن جهان ممکن نیست. برگسون می گوید عقل می خواهد در سایه تشکیل مفاهیم جهان را معرفی نماید. انجام این امر موجب سکونی ساختن یا .. ...ف کردن الالم هاد" المیدم های واکه لبه سته در حال تحمل هستند نمی توان بوسیله مفاهیم عقلانی معرفی نمود. بنابراین باید از طریق تماس مستقیم پدیده ها را شناخت.
برگسون خود معتقد است که توضیح شهود در این معنا امکان ندارد و این چیزی است که برای خود فرد قابل درک می باشد. شهود در معنای دیگری که کاملا جدا از حس و عقل است استعمال می شود. پیروان بعضی از ادیان و صوفیان شهود را به معنی طریقی ورای حس و عقل به عنوان منبع معرفت و کشف حقیقت تلقی می کنند. طی این طریق برای همگان امکان ندارد و از طریق منطق عادی قابل توضیح نیست.
و به طور کلی شهود جز در معنایی که صوفیان و پیروان پاره ای از ادیان درنظر دارند جنبه عقلانی دارد و جزء منبع عقلانی محسوب می گردد. توضیح مفهوم شهود مخصوصا در معانی بالا برای شاگردان از لحاظ آشنایی به منابع معرفت یا مراحل مختلف تجربه سودمند می باشد.
مفهوم تجربه
در بحث معرفت روشن کردن مفهوم تجربه و توجه به جنبه های اساسی آن از لحاظ تربیتی لازم است. تجربه گاهی به معنی فعالیتهای حواس و زمانی به عنوان فعالیتهای عقلانی بکار می رود در بعضی موارد تجربه به معنی اطلاعات یا مجموع معرفتها استعمال می شود. گاهی تکرار امری معین در طول زمان را تجربه میخوانند. وقتی گفته میشود فلان شخص ۲۰ سال در تدریس تجربه دارد یا مدتی دراز به انجام کاری اشتغال داشته است شاید منظور همان تکرار یک امر باشد. گاهی مراد از تجربه همان احساس درونی یا زمینه عاطفی یا دارا شدن حالات مخصوص عاطفی است. بعضی تجربه را به معنی شعور یا آگاهی بکار می برند. در موارد دیگر تجربه به عنوان مشاهده یا آزمایش استعمال می شود، این معانی غالبا محدود و یک جنبه از جنبه های تجربه را در برمی گیرند.آنچه به عنوان تجربه خوانده می شود جریان برخورد فرد با امور و وقایع یا نتیجه این برخورد می باشد دراین جریان فرد با تمام وجود یعنی با تمایلات، سابقه، استعدادها و احساس و نظری خاص در مقابل امور یا وقایع مختلف ظاهر می گردد. این سو امور ممکن است قضاوتها ، مفاهیم واصول باشند یا از اشخاص ، اشیاء ، پدیدها و حوادث تشکیل شده باشند. کل شخصیت فرد و اینگونه امور همه موقعیتی خاص را تشکیل میدهند. رابطه اجزاء این موقعیت با یکدیگر و با کل موقعیت و تأثیر متقابل آنها در یکدیگر تجربه را بوجود می آورد. در این جریان، فعالیتهای حواس مثل مشاهده، شنیدن، لمس کردن و فعالیتهای عقلانی مانند درک، قضاوت، استدلال از یک طرف و امورخارجی یا مطالب طرح شده از طرف دیگر دخالت دارند. توجه به این امر درجریان تدریس لازم است. شاگرد با تمام وجود یعنی با تمایلات، سابقه قبلی، استعداد، احتیاجات و نظری خاص در موقعیت یادگیری شرکت می کند. در این موقعیت معلم، دیگر شاگردان و مطالب درسی دخالت دارند. تمام این عوامل چنانکه گفته شد روی یکدیگر اثر می گذارند و حاصل این تأثیر متقابل تجربه می باشد.
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391