جهان شناسی پراگماتیستی

جهان شناسی

از نظر رئالیستها شیء خارجی به طور مستقل در خارج وجود دارد و ما در اثر تجربه از وجود آن به همان صورتی که هست آگاه می شویم در صورتی که برای پراگماتیستها مهم جریان تجربه است که امر خارجی نیز بصورتی خاص در...
سه‌شنبه، 31 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهان شناسی
تجربه در مفهوم وسیع آن، اساس جهان شناسی پراگماتیستی را تشکیل می۔ دهد. از نظر پراگماتیستها تجربه شامل ادراک، احساس، تفکر، قضاوت، مقایسه، توصیف، سیر عقلانی و توجه به ارتباط امور با هم می باشد. بنابراین تجربه را نمیتوان به ادراکات حسی محدود نمود. از طرف دیگر تجربه محصول تاثیر متقابل فرد و محیط روی یکدیگر است.
 
اشیاء خارجی همانطور که هستند در ذهن ما منعکس نمی شوند. به عبارت دیگر ذهن ما حالت انفعالی ندارد، بلکه تحت تأثیر تجربیات قبلی، هدفهای ما و آنچه برای ما با ارزش است تأثرات حسی را بصورتی خاص در می آورد، آگاهی ما از جهان خارج نتیجه همین تأثیر متقابل می باشد. از نظر پراگماتیستها اشیاء در خارج وجود دارند. اما وقتی این اشیاء برای ما واقعیت پیدا می کنند و مورد درک ما قرار می گیرند که جزئی از تجربه ما را تشکیل دهند. از نظر رئالیستها شیء خارجی به طور مستقل در خارج وجود دارد و ما در اثر تجربه از وجود آن به همان صورتی که هست آگاه می شویم در صورتی که برای پراگماتیستها مهم جریان تجربه است که امر خارجی نیز بصورتی خاص در آن ظاهر می گردد. آنچه برای ما واقعیت دارد تجربه ماست. از طریق تجربه ما جهان را می شناسیم. روابط پدیده های جهان به صورت مسائلی برای ما مطرح می شوند و راه حل آنها نیز در تجربه بوجود می۔ آیند. عقل آدمی ضمن فعالیت در برخورد به مسائل نیازمندیهای فرد را در جریان رشد تأمین می کند. کودک آدمی در ابتدا عاجز و ناتوان است، اما از طریق تجربه و در ضمن تجربه پیشرفت می کند و وارد مرحله کمال می شود. علت اینکه جهان در طول زمان به صورتهای گوناگون مطرح شده است نفوذ تجربه و تأثیر تجربه در معرفی جهان می باشد. واقعیت نهایی از نظر پراگماتیستها چیزی است که در تجربه ظاهر می گردد. این امر بصورت جریانی است که پیوسته در تحول و تغییر می باشد. به طور خلاصه جهانی که در تجربه ظاهر می گردد جریانی است متغیر، خلاق، و در حال توسعه، افراد در زندگی عادی با چنین جهانی برخورد دارند. از نظر پراگماتیستها آنچه ورای تجربه است قابل درک نمی باشد و نباید فرد برای درک آن تلاش کنند.
 
به عقیده فیلسوفان پراگماتیست نظریه تحول که به موجب آن انواع در تغییر هستند بیان کننده این حقیقت است که واقعیت نیز امری سکونی و نظامی مسدود نیست بلکه جریانی است متحول و در حال گسترش. تئوری تحول وحدت جهان و آنچه را در زمینه های طبیعی، اجتماعی و فرهنگی رخ میدهد ثابت می کند. همه چیز در طبیعت بوجود می آید و تحول پیدا می کند. دنیای مفاهیم از دنیای پدیده ها جدا نیست. با اینکه پراگماتیستها معتقد به کثرت در جهان هستند مع ذلک همه چیز را در قلمرو طبیعت مطالعه می کنند و از این جهت حوادث طبیعی، اجتماعی و فرهنگی را اموری طبیعی تلقی می نمایند. نظریة تحول تمام جوانب حیات انسان را در بر می‌گیرد . اینکه بعضی تصور می‌کند تحول درجنبه بدنی انسان صادق است و نیروهای عقلانی وی وضعی خاص دارند در نظر پراگماتیستها صحیح نمی باشد. همانطور که بدن در جریان تحول رشد می کند ارتباط اجتماعی نیز شعور و آگاهی را بوجود می آورد و بتدریج نیروهای عقلانی در حیات انسان ظاهر می شوند.
 

 مبانی تربیتی پراگماتیسم

دکتر گوردن هول فیش استاد فقید تعلیم وتربیت در امریکا به عنوان نماینده فلسفه پراگماتیسم یا فلسفه آزمایشی، مبانی تربیتی این فلسفه را ضمن یک برنامه تلویزیونی ارائه داده است. این مبانی در کتاب فلسفه های تعلیم و تربیت بوسیله پرفسور فینیکس تدوین شده و ما قسمتهایی از آن را در اینجا نقل می کنیم. همانطور که قبلا گفته شد فلسفه آزمایشی توجه به تجربه دارد و ارزشها یا هدفهایی را که جهت تجربه را تعیین می کنند از خود تجربه بیرون می کشد.
 
پاره‌ای از فیلسوفان برای تعیین اینگونه هدفها یا ارزشها تجربه را کنار گذاشته و خواسته اند از منابع دیگر استفاده کنند. پراگماتیستها یا طرفداران فلسفه آزمایشی هدفها را از محدودیتها، امیدها و الهامات موجود در تجربه روزانه بیرون می کشند و آنها را تلطیف می کنند و به صورت آرمانهایی که باید فعالیتها را هدایت کنند در می آورند. در عین حال هدفها مورد تجدید نظر قرار می گیرند تا بهتر بتوانند فعالیتهای افراد را در مسیر مفید قرار دهند.
 
عقل آدمی ضمن فعالیت در برخورد به مسائل نیازمندیهای فرد را در جریان رشد تأمین می کند. کودک آدمی در ابتدا عاجز و ناتوان است، اما از طریق تجربه و در ضمن تجربه پیشرفت می کند و وارد مرحله کمال می شود. ارزشها، همانطور که گفته شد، در تجربیات گذشته ظاهر شده اند و در هر مرحله باید با کمک آنها فعالیتها را هدایت نمود. میان فرد و میراث فرهنگی رابطه متقابل وجود دارد و ساختمانهای اجتماعی در تجربیات فرد ظاهر می گردند. نظر به اینکه ساختمان اجتماعی در تجربیات فرد اثر می گذارد، پراگماتیستها متوجه دموکراسی شده و مبانی آن را که عبارتند از ایمان به استعداد افراد انسانی، ایمان به عقل آدمی و همکاری به عنوان تجزییات دستجمعی می پذیرند.
 
و با توجه به این مبانی، پراگماتیستها مدرسه فعال و شاگرد فعال را در نظر می‌گیرند. فعالیت خود بخود مورد توجه نیست. همانطور که دیویی گفته است کاراساسی تعلیم و تربیت انتخاب فعالیتهایی است که منجر به پیدایش معرفت اساسی و فهم مفید شود. بنابراین وظیفه اخلاقی معلم سازمان دادن، انتخاب کردن و هدایت تجربیاتی است که در زمینه فعالیتهای فردی و گروهی حداکثر معرفت و فهم را در افراد بوجود آورد. رغبت و علاقه شاگردان در انتخاب تجربیات اهمیتی خاص دارد، ولى وظیفة معلم هدایت و تحریک رغبت می باشد، در جریان کسب معرفت نباید شاگرد را به وضع حاضر محدود ساخت. معرفتهای گذشته در برخورد به وضع حاضر مؤثر هستند. بنابراین معلم باید به شاگردان کمک کند تا با استفاده از آنچه در گذشته بدست آمده زمان حاضر و مشکلات آن را بهتر درک کنند و آنچه در زمان حاضر بدست می آورند وسیله گسترش تجربه در آینده قرار دهند.
 
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط