اگر متکلم پیش از تنقیح برهانی و استدلالی مبانی، وارد فن جهان بینی شود و متعهدانه مضمون نقل را بپذیرد، جزء محدثان است، نه کسانی که رویکرد عقلانی به مفاد دین دارند؛ زیرا از دو حال خارج نیست: یا بدون اثبات برهان مبانی به خدمت نقل رفته و مفاد آن را گردن نهاده است؛ که در این صورت مقلد است، نه محقق و متکلم، و اگر پس از اثبات برهانی و عقلانی، متعهد به نقل و وحی شده، پس نخست فیلسوف و مبرهن بوده است و سپس متکلم و متعهد به محتوای شرع و در این نکته و جهت، با فیلسوف مسلمان همسو و هم مسیر است».(1)
این سلوک عقلی و یقینی، مخصوص متکلم و فیلسوف نیست؛ بلکه همه اهل دیانت را شامل می گردد. البته به خاطر ضعف و قوت توان عقلی و فکری افراد، این روند مقول به تشکیک می گردد و لکن حکم اساسی همان حکم مذکور است که تا جایگاه مبدأ و معاد برای انسان از طریق فکر و تعقل یقینی حاصل نشود، مراجعه به کتاب و سنت یک حرکت دوری است.
زمینه اندیشه و انگیزه خردمندانه در همه انسانها وجود دارد. ولی بسیاری از آنان این گوهرهای گرانبها را در میان اغراض و غرایز پلید مادی به خاک سپرده اند؛ زیرا خواسته های مادی با جهان طبیعت پیوند خورده و به زندگی روزمره وی گره خورده است و لازمه زندگی در این جهان خاکی، پیوستگی با چنین امیالی است.
مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: متن الهیات، مجموعه بحثهایی است عقلی محض که نتیجه آنها اثبات صانع و اثبات وجوب وجود، وحدانیت و سایر صفات کمال و لوازم وجود او از نبوت و معاد میباشد و اینها مسائلی هستند به نام اصول دین که ابتدائا باید از راه عقل اثبات شوند تا ثبوت و حجیت کتاب و سنت تأمین شود، وگرنه استدلال دوری است و دوری باطل. حتی در مسائلی که از اصول دین مانند وجود خدا و وحدانیت و ربوبیت وی در کتاب و سنت وارد است، به همه آنها از راه عقل استدلال شده است.(2)
در اصول دین اسلام، عقل اساسی ترین نقش را ایفا می کند. اصل توحید و ایمان به خدای واحد جز از راه عقل مورد قبول نیست. اسلام در اینجا شعار «خذ الغایات و اترک المبادی» را قبول ندارد. بلکه باید همان غایت را با تحقیق عقل شناخت و پذیرفت»(3)
شکوفاگران عقل
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) که فرموده اند: «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة»(4) «مردم معادنی مانند معادن طلا و نقره هستند». هیچ انسانی بدون این گنجینه درونی آفریده نشده است. هرچند استعداد همه افراد بشر برای دریافت اندیشه صائب و انگیزه صالح یکسان نیست.زمینه اندیشه و انگیزه خردمندانه در همه انسانها وجود دارد. ولی بسیاری از آنان این گوهرهای گرانبها را در میان اغراض و غرایز پلید مادی به خاک سپرده اند؛ زیرا خواسته های مادی با جهان طبیعت پیوند خورده و به زندگی روزمره وی گره خورده است و لازمه زندگی در این جهان خاکی، پیوستگی با چنین امیالی است.
پیامبران که خلیفه خدا و امانت دار الهی اند با تعدیل اغراض و تهذیب غرایز، غبارها را از چهره گنجینه درونی بشر که امانت الهی است و باید به مقام جانشینی خدا بار یابد می زدایند و او را از سرمایه های نهاد خویش آگاه می کنند. امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) یکی از اهداف رسمی رهبران الهی را برانگیختن و شوراندن دفینه های عقلی بشر می داند و می فرماید:
و یثیروا لهم دفائن العقول».(5) ثوره به معنای شوراندن، شیار زدن و انقلاب است. گاو نر را نیز ثور می نامند زیرا کار او شیار زدن و زیر و رو کردن زمین است. برای استخراج دفینه، خاک برداری مختصر کفایت نمی کند؛ بلکه باید شیار عمیق و ثوره ای در زمین ایجاد کرد و خاک های فراوان را زیر و رو کرد تا به آن دفینه رسید.
عقل دفن شده نیز ظاهر و به آسانی در دسترس نیست. این عقل با پنج جدار از بیرون و درون مستور است. از بیرون حواس خمس و از درون نیز با حس مشترک، خیال، متخیله و واهمه مستور است.
مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) از زبان ابن سینا
ابوعلی سینا درباره حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) علی اش می گوید: اشرف بشر و اعز انبیا و خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله وسلم به مرکز دایره حکمت و فلک حقایق و خزانه عقول امیر المؤمنین علیه السلام علفیة فرمود: «یا علی إذا رأیت الناس مقربون الی خالقهم بانواع البر تقرب الیه بأنواع العقل تسبقهم»؛ ای علی چون مردمان اندر کثرت عبادت رنج بردند تو اندر درک معقول رنج بر تا بر همه سبقت گیری. چنین خطابی در خور کسی نیست مگر نسبت به چنان انسان بزرگی که موقعیت او در بین مردم همانند معقول بین محسوس است. لاجرم على علیه چون به دیده بصیرت عقلی، مدرک اسرار گشت همه حقایق را اندر یافت و معقول را اندر یافت. (6)پینوشت:
١. منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص ۱۶۳.
۲. سیدمحمدحسین طباطبایی، بررسی های اسلامی، به کوشش سید هادی خسروشاهی، ج۲، ص ۸۳ – ۸۴
٣. مجموعه آثار، ج ۲۳، ص۱۸۵.
4. بحارالانوار، ج۶۴، ص ۱۲۱.
5. نهج البلاغه، خطبه ۱.
6. ابن سینا، معراج نامه، به کوشش نجیب مایل هروی، ص۹۴.
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393