تكنولوژي ارتباطي و تروريسم در آسياي جنوب شرقي (3)

در بخش دوقسمت قبل اين مقاله پس از تعريف تروريسم و معرفي ابعاد و انواع آن به تروريسم آسياي جنوب شرقي به عنوان زيرمجموعه تروريسم ملي گرا و مذهبي در تايلند و فيلپين پرداخته شد. اكنون ادامه آن را پي مي گيريد :
سه‌شنبه، 21 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تكنولوژي ارتباطي و تروريسم در آسياي جنوب شرقي (3)
تكنولوژي ارتباطي و تروريسم در آسياي جنوب شرقي (3)
تكنولوژي ارتباطي و تروريسم در آسياي جنوب شرقي (3)

نويسنده: مهسا ماه پيشانيان




اشاره :

در بخش دوقسمت قبل اين مقاله پس از تعريف تروريسم و معرفي ابعاد و انواع آن به تروريسم آسياي جنوب شرقي به عنوان زيرمجموعه تروريسم ملي گرا و مذهبي در تايلند و فيلپين پرداخته شد. اكنون ادامه آن را پي مي گيريد :

فعاليت گروههاي افراطي در اندونزي

اندونزي با فروافتادن حكومت سوهارتو در سال 1998 با حملات گسترده تروريستي و افراطي روبرو شد. اين كشور از مدتها پيش آماج حملات تروريستي تروريسم دو گروه جدايي طلب داخلي وگروههاي تندروي اسلامي بوده است. مقامات دولتي اندونزي بيشتر از همه روي دو روحاني مسلمان كه رهبري شبكه هاي وسيع تروريستي را برعهده دارند تمركز كرده اند. اين شبكه ها هر چند در داخل فعاليت مي كنند ليكن با جهان خارج نيز در ارتباط هستند. گمان مي رود "ابوبكر بصيري " Abu Bakar Baasyir)) رهبر گروه جماعت اسلامي باشد. تصور مي شود اين گروه مسئول بمب گذاري هاي كشف نشده اندونزي و فيليپين در چند سال گذشته، منجمله انفجارهاي جاكارتا و مانيل در دسامبر 2000 باشد كه منجر به كشته شدن 35 نفر گرديد. ( Center for Counter-Terrorism Studies Research)
مقامات دولتي معتقدند شاگرد سابق وي Nurjaman Riduan Isamuddin)) كه معروف به "حمبلي" است، رهبريت گروه ديگري در مالزي به نام "مجاهدين مالزي" را بر عهده داشته باشد. هر دوگروه جماعت اسلامي و مجاهدين مالزي در سرتاسر آسياي جنوب شرقي شبكه هايي دارند و اعضاي آنها كه در افغانستان آموزش ديده اند، نقش عمده اي را در توسعه شبكه القاعده در اين منطقه ايفا نموده اند. گروه ديگري نيز تحت عنوان "گروه ستيزهجوي اسلامي" يا "لشكر جهاد" وجود دارد كه در سال 2000 و با هدف تاسيس دولت اسلامي ايجاد شده است و فعاليتهاي خشونت باري را عليه مسيحيان كشور انجام داده اند. رهبر گروه "جعفر عمر طالب"، كه در دهه 80 با بن لادن ملاقاتي را داشته است، ادعاي حمايتهاي مالي از جانب بن لادن را رد كرد است. گروه ديگر مرتبط با القاعده، "جبهه آزاديبخش اسلامي اندونزي" است طبق گزارشهاي اطلاعاتي، اعضاي اين جبهه نه تنها در افغانستان بوده و تحت آموزش هاي القاعده قرار گرفته اند بلكه در "ميندانائو"ي فيليپين نيز آموزش ديده اند. (آكوان روچمن، 2008) دولت اندونزي پس از اينكه ماه ها حضور و وجود شبكه هاي عملياتي القاعده در كشور را نفي مي كرد، در نهايت اعلام نمود كه سرويسهاي امنيتي به وجود اردوگاه هاي آموزشي اين شبكه دركشور پي برده اند. با وجود اين بيانيه، وزير امور خارجه اندونزي اظهار داشت كه هيچ سندي مبني بر ارتباط سازمانهاي اسلامي داخل با شبكه هاي تروريستي بين المللي وجود ندارد. (احمد نور فارص،)2007
مقامات اندونزي پس از اينكه "ابوبكر" را در ژانويه 2002 بازداشت كردند وي را به دليل نبودن مدارك كافي و علي رغم ادعاهاي مالزي و فيليپين آزاد نمودند. تصور بر اينست كه بيميلي اندونزي براي بازداشت وي، ناشي از ترس دولت از اعتراضهاي مسلمانان است. در فوريه 2002، دولت اندونزي و استراليا معاهده مشتركي را براي مبارزه با تروريسم امضاء كردند.

جماعت اسلامي اندونزي

ريشه هاي جماعت اسلامي به دو روحاني تندرو مسلمان اندونزي در منطقه زولو به نامهاي"عبدالله سونگ كار" و "ابوبكر بشير" بازمي گردد. اين دو رهبر روحاني كه در سال 1973 فعاليتهاي خود را گسترش دادند به شدت تحت تاثير جنبش دارالاسلام قرار داشتند. آنها از همان ابتدا تلاش كردند با الهام از دارالاسلام اين تعاليم را وارد منطقه خود كنند. هر دو رهبر روحاني در اندونزي متولد شدند، اما اصل و نسب آنها به خانواده هاي يمني بازمي گردد. سونگ كار در سال 1937 در زولو، منطقه مركزي جاوه، متولد شد و بشير نيز در سال 1938 در گامبانگ(شرق جاوه) به دنيا آمد. (آناف محمد اقبال،)2006 طي سالهاي دهه 1960 اين دو فعاليتهايي را براي تشكيل كلوپ اسلامي آغاز كردند. آنها در سال1963، يعني درست زماني كه بشير دوره آموزشي دوساله اي را در منطقه"پسانترن" در پوندوك گونتور تمام كرد، با يكديگر آشنا شدند. ( Akkoyunlu، Karabekir) در سال 1971 آنها حركتي را به نام"المكمين" بنيان نهادند كه در سال 1973 فعاليتهاي خود را به خارج از منطقه زولو يعني روستاي"نگراتي" گسترش داد. (همان)
بشير و سونگ كار با تشكيل حركت پوندوك نگراتي، زمينه هاي همكاري را براي ايجاد دارالاسلام فراهم كردند و هم زمان به تبليغ در خصوص ضرورت ايجاد سازماني براي تشكيل حكومت اسلامي در منطقه پرداختند. سونگكار سازمان موردنظر را در قالب جماعت اسلامي يا جامعه اسلامي معرفي كرد. با وجود اين، چنين سازماني تا سالها بعد ايجاد نشد. دولت سوهارتو، سونگكار و بشير را در سال 1978 دستگير و آنها را به اتهام فعاليتهاي خرابكارانه به 9 سال زندان محكوم كرد. ( احمد فرتونا، 2008). اما محكوميت آنها تخفيف يافت و در سال 1982 از زندان آزاد شدند. آنها پس از آزادي، به مالزي فرار كردند و توانستند جامعه تبعيدي اندونزي را در مالزي سازماندهي كنند. مركز فعاليت آنها جوهور بود.
شاخه تندرو تازه تاسيس در مالزي، از طريق يك مدرسه مذهبي به نامPondok Pesontrom Lugmonul Hokicmكه به وسيله سونگ كار اداره مي شد، به تبليغ ايدئولوژي سلفي و نيز ايدئولوژي تندرو و افراطي"سيد قطب" و"حسن البنا" پرداخت. (آراگون لوراين، 2001،صص79-)45
بشير و سونگ كار از طريق همين مدرسه به بيان ديدگاه هاي خود درباره دارالاسلام تفسير كردند. گفتني است تفسير جديد با برداشت هاي قبلي اندكي متفاوتتر و در عينحال، تندروانه تر بود. براي مثال، آنها كه در ابتدا بر ضرورت ايجاد حكومتي اسلامي در اندونزي تاكيد مي كردند، پس از تجديد سازمان در مالزي، تغيير عقيده دادند و كوشش خود را براي ايجاد يك حكومت اسلامي در ميان جوامع مسلمان در جنوب شرق آسيا متمركز كردند. در اين راستا، حدودا در سال 1993 سونگكار و بشير اولين سازمان بين المللي جماعت اسلامي را تشكيل دادند.
جماعت اسلامي در ابتدا يك سازمان زيرزميني بود كه از اعمال خشونت براي رسيدن به هدف استفاده مي كرد. بحران اقتصادي آسيا در سال 1997، آشفتگيهاي فراواني در اندونزي برجا گذاشت و همين آشفتگي ها فرصت لازم را براي تشديد فعاليتهاي جماعت اسلامي فراهم كرد. اما وقوع يك اتفاق باعث دگرگوني هايي در روند تكامل جماعت اسلامي شد و آن مرگ عبدالله سونگكار در نوامبر 1999 بود. وي در زمان مرگ در مالزي زندگي مي كرد. در غياب او، بشير نقش رهبري جماعت اسلامي را برعهده گرفت و پس از اندك زماني به اندونزي نقل مكان كرد. در اين هنگام انشعاباتي در سازمان به وجود آمد، زيرا بسياري از جوانترها و اعضاي تندرو از رهبري بشير ناخرسند بودند. از جمله اين افراد مي توان به"روديوان عصام الدين الياس" معروف به"حمبلي" اشاره كرد كه در 11 آگوست 2003 به اتهام شركت در عمليات تروريستي در منطقه دستگير شد. فرد ديگر"عبدالعزيز الياس سامودرا" بود كه وي نيز به علت شركت در عمليات بمبگذاري بالي به مرگ محكوم گرديد. نفر سوم"علي غفران الياس مخلص" بود كه او نيز به اتهام شركت و همراهي در اين عمليات به سرنوشت مشابهي گرفتار شد. بعدها اعضاي جوان، بشير را كنار گذاشتند، زيرا وي ضعيف بود و به راحتي تحت تاثير ديگران قرار مي گرفت. (حامد الگار، )2002
انشعاب در داخل سازمان زماني گسترده شد كه بشير اعلام كرد شوراي مجاهدين اندونزي(مجلس مجاهدين اندونزي) را در آگوست 2000 تشكيل خواهد داد. دوره بعد از سوهارتو در اندونزي، دوره اي جديد براي ظهور سازمانهاي اسلامي بود و بشير احساس كرد زمان فعاليت سياسي و حركت به سوي تشكيل احزاب سياسي فرارسيده است و مي توان از اين توان و فضا استفاده كرد. در حقيقت، تمايل بشير به پيشبرد اهداف از طريق سياسي و تمايل سونگ كار به پيشبرد اهداف از طريق نظامي مهمترين عامل جدايي و انشعاب جماعت اسلامي پس از مرگ سونگ كار بود. تشكيلات سياسي جديد(شوراي مجاهدين اندونزي) با اين هدف به وجود آمد كه بتواند گروه هاي اسلامي سياسي را در اندونزي گرد يك تشكل آشكار جمع كند. گفتني اعضاي اين ائتلاف به پنجاه هزارنفر رسيد. (بروميت كريس،)2008
بطوركلي هدف اصلي جماعت اسلامي ايجاد دولت اسلامي در آسياي جنوب شرقي شامل جنوب تايلند، مالزي، برونئي، اندونزي، كامبوج و جنوب فيليپين است. (كرگ بارتن، 2008). افكار سونگ كار نيرو محركه ايدئولوژي جماعت اسلامي تا زمان مرگش بود. سونگكار در موعظه هايش به مقايسه مبارزه مردم اندونزي و اصحاب پيامبر در مكه مي پرداخت و مسحيت و يهوديت را همان دشمنان پيامبر در 14 قرن پيش مي پنداشت كه اكنون مبارزه مسلمانان با آنها واجب است (مارك بادن، 2008). سونگكار همچنين معتقد بود كه نبايد با نظامهاي سياسي غيراسلامي سازش كرد، زيرا آنها مانعي در راه تشكيل امت اسلامي هستند و فرايند شكلگيري دولت اسلامي را با مشكل مواجه مي سازند. (كريس بروميت، 2008). از ديد سونگ كار، مبارزه جماعت اسلامي در جنوب شرق آسيا در فضاي كنوني بايد سري باقي بماند؛ زيرا در غير اين صورت ممكن است دوام نيابد. او همچنين بر ايجاد سازماني براي ساخت سه بازوي قدرت، يعني بازوي نظامي، بازوي رواني و بازوي برادري و همبستگي تاكيد داشت.مولفه هاي كليدي در افزايش اين توان نيز استخدام نيرو، آموزش، اطاعت و جهاد بود. مساله مهم ديگر از ديد سونگ كار، حمايت جامعه جهاني اسلامي است. همانگونه كه گفته شد، پس از مرگ سونگكار، بشير به عنوان رهبر معنوي جماعت اسلامي انتخاب شد. تلاش بشير براي تغيير مسير جنبش به سوي تحركات سياسي باعث انتقاداتي در درون جماعت اسلامي شد. امروزه به درستي معلوم نيست كه بشير تا چه اندازه در عمل بر جماعت اسلامي كنترل دارد.
شبكه هاي اسلامي راديكال در جنوب شرق آسيا به نوعي با برخي سياستهاي شوراي مجاهدين اندونزي مرتبط بوده اند. تحت اين شرايط، القاعده هم علاقمند به نفوذ در اين حزب بود و هم زمينه هاي مناسبي در ميان اين حزب پيدا كرده بود. در نتيجه اين تعامل، بسياري از رهبران كليدي حزب از جمله بشير، با سازمان القاعده ارتباط برقرار كردند و متعاقب آن شوراي مجاهدين اندونزي بسياري از عناصر افراطي را در جنوب شرق آسيا با شبكه القاعده آشنا كرد. پس از 12 اكتبر 2002 و بمبگذاريهاي بالي كه موجب دستگيري ابوبكر بشير شد، شوراي مجاهدين اندونزي سعي كرد از القاعده و عناصر تندرو فاصله بگيرد. از آن پس شوراي مجاهدين اندونزي كه جماعت اسلامي اندونزي نيز خوانده مي شود شاخه هايي را در اغلب كشورهاي آسياي جنوب شرقي به وجود آورد. اما جماعت اسلامي اندونزي يكي از جريانهاي راديكال در آسياي جنوب شرقي است. اگرچه ريشه هاي شكل گيري اين جريان به زمانهاي دور برمي گردد، اما جنگ داخلي افغانستان نقش مهمي در رشد و نمو آن داشت. همين جنگ باعث شكل گيري ارتباط بين القاعده و جماعت اسلامي شد، به گونه اي كه از جماعت اسلامي اندونزي به عنوان الگوي منطقه اي القاعده در آسياي جنوب شرقي ياد مي شود.
جماعت اسلامي يكي از پرنفوذترين تشكلهاي اسلامي تندرو در آسياي جنوب شرقي است. از نظر ساختاري و كاركردي نيز يكي از تاثيرگذارترين سازمانهاي اسلامي در آسياي جنوب شرقي به حساب مي آيد؛ به گونه اي كه ممنوعيت فعاليت آن توسط دولتهاي منطقه به خصوص دولت اندونزي و نيز قرارگرفتن آن در فهرست گروه هاي تروريستي از سوي امريكا، تاثير چنداني بر دامنه فعاليت و عملكرد آن نداشته است. شايد علت اصلي آن باشد كه اين حزب در جامعه اندونزي از پيروان زيادي برخوردار است و در زمينه تشكيلاتي نيز آنچنان ساختاري عمل مي كند كه كمتر تحت تاثير جريانات و حوادث قرار مي گيرد.

بهره گيري گروه هاي افراطي و تروريستي جنوب شرق آسيا از تكنولوژي ارتباطاتي

از آنجايي كه سازمانهاي تروريستي از جمله گروه هاي تروريستي در آسياي جنوب شرقي در هنگام برنامه ريزي و اجراي عملياتهاي خود از طيف گسترده اي تكنولوژيها به عنوان نيرويي تقويت كننده بهره مي گيرند، درك تاثيرگذاري اين عوامل بر موفقيت عملياتهاي تروريستي براي مقابله با آنها حياتي مي باشد. تروريستهاي اين منطقه در بهره گيري از تكنولوژيهاي جديد رهيافتهاي مختلفي دارند كه مي توان به طور خلاصه آنها را در چهار رهيافت آورد: كسب تخصص در تكنولوژيهاي خاص و توانمند ساختن گروه جهت بهره گيري و تغيير آنها با توجه به نياز فعاليتها و عملياتهاي تروريستي؛ كسب تكنولوژيهاي بسيار و در نتيجه ايجاد گزينه هاي متفاوت با توجه به نيازهاي گروه تروريستي؛ تمركز بر تكنولوژيهاي خاص، ولي انتخاب انواعي كه چندمنظوره بوده و بتوان به شيوه هاي مختلف از آن استفاده كرد؛ و اتكاي فرصت طلبانه بر تكنولوژي، بدون تمركز هماهنگ سازماني بر كسب و به كارگيري تكنولوژيهاي جديد.(مايكل واين، 1999،صص246-)231
در عصر اطلاعات و گسترش شبكه هاي اطلاعاتي و ارتباطاتي گروه هاي تروريستي تلاش مي كنند از تكنولوژيهاي پيشرفته در اين زمينه جهت برنامه ريزي، هماهنگي و هدايت عمليات هايشان استفاده كنند.(پل ويلكنسون، 1997، صص64-)51
اين تكنولوژيها در طيفي از دستگاههاي بازكننده درب گاراژ و انفجار بمبها در هنگام عبور هدف از راه دور تا دوربين هاي پيشرفته و وبسايت هايي كه تروريستها براي اعلام موفقيت خود يا عضوگيري از آنها استفاده مي كنند، قرار مي گيرند. در اين رابطه بايد گفت كه پيشرفت تكنولوژي هيچگاه متوقف نمي شود و تقاضاي فزاينده مشتريان در سرتاسر جهان براي محصولات جديد انفجار تكنولوژي هاي تازه اي را موجب شده است كه بسياري از تروريستها مي توانند از آنها در راستاي موفقيت اقداماتشان استفاده كنند. به هرحال، تكنولوژي شمشيري دو لبه است و در عين مزاياي آن، آسيب پذيري هايي را نيز به همراه دارد. در همين حال، مشخص نيست كه تروريستها از چه تكنولوژيهاي جديدي استفاده مي كنند كه همين امر كار سرويسهاي امنيتي را براي آمادگي جهت واكنش مناسب مشكل مي سازد.
به هر حال تكنولوژيهاي اطلاعات محور مورد استفاده سازمانهاي تروريستي جنوب شرق آسيا شامل تكنولوژيهاي فرماندهي ، كنترل، ارتباطات، كامپيوتر، اطلاعات، نظارت و شناسايي C4ISR)) و نيز تكنولوژيهاي مشتري محور مي گردد كه مي توانند كاركرد مورد نياز عملياتهاي تروريستي را داشته باشد. در واقع اين تكنولوژيها كمكي به حفظ، انتقال، دستكاري و نمايش اطلاعات هستند.
تكنولوژيهاي شبكه اي را مي توان شامل موارد زير دانست:
* تكنولوژيهاي ارتباطاتي (شيوه هاي ارتباطاتي بيسيم)؛
* سيستمهاي سيار؛
* وسايل الكترونيكي شخصي (همچون كامپيوترهاي جيبي، تلفن همراه)؛
* نرم افزارها و برنامه هاي كاربردي؛
* خدمات آيتي IT و دسترسي به اينترنت؛ و
* دوربينهاي ويدئويي و ديگر دستگاه هاي ضبط صدا و تصوير.
اين تكنولوژيها نه تنها با ايجاد توانمنديهاي نظامي همچون فرماندهي و كنترل، بلكه با افزايش توانايي اين گروههاي تروريستي در ديگر حوزه ها نظير جمع آوري پول و ترغيب مردم براي پيوستن به آنها مي توانند كمكي به سازمانهاي تروريستي باشند.
به هر ترتيب در گام نخست براي درك موارد استفاده تروريستهاي آسياي جنوب شرقي از تكنولوژيهاي شبكه اي، بايد شيوه اي را جهت تفكر و شناخت عملكرد اين گروه ها داشته باشيم. توصيف فعاليتهاي تروريستي ممكن است در ابتدا روشن و به عنوان حملاتي ضد مردمان بي دفاع به نظر برسد. ولي اين حمله خود بخشي از آن چيزي است كه يك سازمان تروريستي براي موفقيت بايد آن را انجام دهد؛ به علاوه بسياري از فعاليتها قبل و بعد از حمله نيز مي توانند حاكي از موفقيت يا شكست باشند.
اگرچه استفاده از يك مدل عملياتي نظامي براي تعريف فعاليتهاي تروريستي آسياي جنوب شرقي، جالب و آسان به نظر مي رسد، ولي كاربرد چنين مدلي مشكل است، زيرا در سازمانهاي تروريستي تنها گروه كوچكي اداره تشكيلات و عملياتهاي نظامي را بر عهده دارند. به علاوه، بسياري از رهيافتهاي مورد استفاده فعاليتهاي تروريستي در محيط پنهاني تروريستها بسيار متفاوت از اجراي آنها در محيط داخلي يك دولت- ملت مي باشد.
در اين رابطه، براي درك عوامل موفقيت سازمانهاي تروريستي و چگونگي استفاده آنها از تكنولوژيهاي شبكه اي، زنجيره اي از فعاليتهاي تروريستي ترسيم مي گردد كه در شكل (1.1) نشان داده شده است. اين يك مدل منطقي است كه اكثر فعاليتهاي تروريستي و ارتباط آنها را با يكديگر نشان مي دهد.
سازمانهاي تروريستي جنوب شرق آسيا براي اجراي عملياتها و تداوم آن در بلند مدت بايد در هر يك از مراحل و كارهايي كه در شكل آمده موفق گردند؛ اين اقدامات شامل هر دو فعاليتهاي ظرفيت سازي و اقدامات مرتبط با حمله مي شود كه در ذيل مي آيد:
عضوگيري: فرايندي براي جذب اشخاص داراي مهارت و تواناييهاي لازم در راستاي اهداف تروريستي؛
آموزش :آموزش مهارت هاي جديد به اعضاي سازمان و اصلاح و تعديل آن در طي زمان. اين فرايند نيازمند حضور اعضاي باتجربه تر جهت انتقال دانش به اعضاي جديدتر و فراگيري مهارتهاي شخصي و توانايي جمعي مي باشد؛
كسب منابع مالي و فيزيكي : يك سازمان هرآنچه را كه براي حفظ خود و فعاليتهاي عملياتي و پشتيباني آن لازم باشد را گردآوري مي كند. بسته به برنامه ها و استراتژي، منابع ممكن است در سطحي از متوسط تا بالا متفاوت بوده و شامل امكانات و دارايي هاي فيزيكي نظير تسليحات و دارايي هاي مالي گردد.
تدوين استراتژي :اقدامات تروريستي اين گروه ها با هدف دستيابي به اهداف سياسي يا اجتماعي صورت مي گيرند. يك گروه تروريستي و از جمله تروريستهاي آسياي جنوب شرقي براي هدايت اقداماتش بايد استراتژي خاصي را جهت مرتبط ساختن اين اهداف با اقدامات مشخص تدوين كند. در برخي موارد استراتژي گروه ممكن است از خارج يعني از سوي گروه مادر ارائه گردد.
شناسايي اهداف :جامعه مدرن اهداف گسترده اي را در طيفي از اشخاص مهم، اعضاي تشكيلات و سازمانهاي دولتي و حياتي و نيز مكانهاي سمبليك در اختيار گروه هاي تروريستي اين منطقه قرار مي دهد. از آنجايي كه شيوه و تأثيرات يك حمله ممكن است بسيار متفاوت از حمله ديگري باشد، اكثر گروه هاي تروريستي اين منطقه زمان و منابع خود را براي شناسايي بهترين و موثرترين اهداف سرمايه گذاري مي كنند.
برنامه ريزي عملياتها :گروههاي تروريستي اين منطقه براي اجراي يك عمليات بايد اطلاعات مورد نياز جهت حمله به يك هدف مشخص را گردآوري كنند. اختصاص منابع انساني و فني، تعريف نقشها و تعيين زمان براي حمله نيز از جمله ضروريات ديگر هستند كه بايد براي غلبه بر محدوديت هاي امنيتي و عملياتي و موفقيت آميز بودن مأموريت، هماهنگ شوند.
اجراي عملياتهاي حمله :در زمان حمله، شخص تروريست بايد به هدف نزديك شده و اگر عمليات انتحاري نيست، بايد سريعاً فرار كند.
شكل دهي به واكنش عمومي و آمادگي براي اجراي حملات بعدي :پس از عمليات، تروريستها بايد فرار كرده و فعاليتهاي سازمان را دنبال كنند. از آنجايي كه بيشترين تأثير يك حمله تروريستي توسط واكنش عمومي تعيين مي شود، سازمان تروريستي ممكن است پس از حمله اقداماتي نظير پذيرفتن مسئوليت حمله و ارسال پيام براي مردم يا مقامات دولتي مبادرت ورزد تا اطمينان حاصل كند كه پيام گروه به مخاطبان انتقال يافته است. گروه تروريستي براي آمادگي جهت حملات بعدي بايد تواناييهاي خود را تجديد كرده و دوباره فعاليتهاي ترسيم شده در مدل "زنجيره فعاليت تروريستي" را آغاز كند.
نكته مهم ديگر اينكه گروه هاي تروريستي آسياي جنوب شرقي به دنبال تكنولوژي خاصي هستند كه دو نوع مزيت همراه با مخاطرات معقول را در پي داشته باشد:
* تكنولوژيهايي كه توانايي سازمان جهت انجام فعاليتهاي مرتبط با اهداف استراتژيك آن همچون عضوگيري و آموزش را بهبود بخشد، يا تكنولوژيهايي كه پيامد و نتايج عملياتهاي تروريستي را بهبود بخشد.
به طور كلي از ميان تكنولوژيهاي شبكه اي كنوني و نوظهور ، چند نوع آنها به دليل تأثيرشان بر فعاليتهاي استراتژيك يا پشتيباني گروههاي تروريستي، براي اين گروهها جذاب هستند كه شامل موارد زير مي شوند:
* تكنولوژي بازي مجازي براي عضوگيري؛
* سيستم هاي پرداخت شبكه اي كه ميتوان به صورت ناشناس از آنها براي انتقال وجوه استفاده كرد؛
* بازيهاي چندنفره براي آموزش و تأثيرگذاري بر مردم؛
* تجهيزات جعل اسناد با كيفيت بسيار؛
* جعل هويت (تقليد) اشخاص كليدي در ارتباطات رسانه اي الكترونيكي؛
* دادههاي جهاني، ايمن و چندمنظوره و ارتباطات صوتي؛
* جعل تصاوير ويدئويي و صداي چهرههاي مهم در راستاي تبليغات عمومي؛
* ربودن الكترونيكي خروجيهاي رسانه هاي خبري.
با اين تكنولوژيها، تروريست هاي اين منطقه مي توانند به مجموعه اي از ابزارهاي مفيد دست پيدا كنند كه سابقاً در اختيار سازمانهاي بزرگتر و مجهزتر بود. تكنولوژيهاي مذكور، به سازمان تروريستي امكان انجام فعاليتهاي سريعتر و استفاده از افراد كمتر بدون هزينه هاي عضوگيري و آموزش شمار زيادي از عاملان و حاميان را در ايالات متحده يا اشخاصي كه به اين كشور رفت و آمد دارند را مي دهد. استفاده از اين ابزارها همچنين موجب كاهش مشكلات همراه با انواع مختلف آموزش شده و به اشخاص متخصص اجازه فعاليت از مكانهاي دور و در همان حال كمك به تيمهاي عملياتي نزديك به اهداف و انجام عملياتهاي حمله را مي دهد. به هرحال، اين ابزارها احتمالاً تنها داراي تأثيري مستقيم بر نتايج حمله بوده و از اين رو خطري كه براي امنيت كشور ايجاد مي كنند را مي توان در حد پايين دانست. البته بايد به اين نكته توجه داشت كه اصلي ترين خطر از سوي اين سازمانهاي تروريستي هنوز هم به استفاده آنها از حملات مستقيم، خشونت آميز و فيزيكي ضد مردم و زيرساختها مربوط مي شود.1 اين حملات مي توانند تأثيرات بسياري را به همراه داشته باشند كه دفاع در برابر آن مشكل بوده و در نابودي اهداف و ايجاد پيامدهاي دلخواه يك گروه تروريستي بسيار كارآمد باشند. حمله در كنار فعاليتهاي اطلاعاتي، نخستين ابزاري است كه تروريستها براي تأثيرگذاري بر مردم و تحولات از آنها استفاده مي كنند.
تكنولوژيهاي مورد بحث، سبب پيشرفتهايي قابل اتكا در عملياتهاي حمله مي شوند. زيرا توانايي براي هماهنگ ساختن عملياتها به شيوه اي پويا كه تكنولوژيهاي شبكه اي به همراه دارند، فاقد مشكلات عملياتهاي برنامه ريزيشده از سوي نيروهاي آموزش ديده ضد اهداف غيرنظامي و بي دفاع مي باشد.
واكنش اصلي تا حد زيادي به نيروهاي امنيتي كه بايد به يك حمله واكنش نشان داده و نيروهاي نظامي كه توانايي استفاده از تكنولوژيهاي شبكه اي در نبرد باتروريستها را داشته باشند، ارتباط پيدا مي كند. ولي اين وضعيتي نيست كه تروريستهاي اين منطقه با آن روبرو مي باشند. به هرحال، دستاورد تروريستها از تكنولوژيهاي شبكه اي بهتر از اتخاذ رهيافتهاي ساده قبلي آنها همچون انتخاب زمان، مكان و شيوه حمله براي به حداكثر رساندن تاثيرات نيست.
با اين وجود استثنائاتي براي اين نتيجه گيري وجود دارد؛ استفاده از تكنولوژي شبكه اي نظير انفجار از راه دور و انفجار با استفاده از حسگرها كه توانايي تروريستها براي حمله در برخي شرايط را بهبود بخشيده است.

نتيجه گيري

همانطور كه گفته شد تروريسم در جنوب شرق آسيا پديده جديدي نمي باشد. در طول دوران جنگ سرد ملي گرايان قومي و گروه هاي نظامي مذهبي اساسي ترين چالش داخلي را براي ثبات داخلي كشورهاي اين منطقه بوجود آوردند. اين سازمانهاي خشونت طلب در واكنش به عدم تمايل دولتهاي اين منطقه در شناسايي حق موجوديت يا حق تعيين سرنوشت گروههاي اقليت شكل گرفت. تا اين كه در دهه 1990 با توجه به سياستهاي نوسازانه دولتهاي اين منطقه و گسترش اسلام سياسي فعاليت اين گروهها به شدت افزايش يافت. براي مثال در جنوب فيليپين به واسطه افزايش شورشهاي بوميان مورويي، عدم ثبات و فساد افزايش يافت و اين مساله منجر به خدشه دار شدن سرمايه و توسعه محلي گرديد. در همين زمان گروه هاي تروريستي كمونيستي با استفاده از نا اميدي مردم از فساد حكومتي و شرايط پيچيده امنيتي تلاش نمودند تا با طولاني نمودن جنگ داخلي، حكومتي مائوئيستي ايجاد نمايند. گروه New People''s Army NPA) ) در راس فعاليتهاي تروريستي گروههاي كمونيستي قرار گرفت. اگرچه اين گروه پس از اندك مدتي ضعيف شد اما بر مبناي حمايت مردمي توانست اقدامات خرابكارانه گسترده اي انجام دهد.
در جنوب تايلند كه خشونت گروههاي تروريستي با فعاليت مسلمانان جدايي طلب مالايايي همراه گرديده بود منجر به ايجاد مشكلات متناوبي از دهه 1960 گرديد. اين خشونتها از سال 2004 به طرز چشمگيري افزايش يافته است به گونه اي كه تايلند به عنوان جنوب بغرنج deep south" " ناميده مي شود كه با شورشهاي بسيار گسترده مذهبي- قومي روبرو است. اگرچه گروه هاي تروريستي تايلند فاقد همگرايي سازماني و نظم استراتژيك مي باشند اما توانسته با تغيير اهداف شدت عمليات خود را گسترش دهد. از سال 2004 تاكنون مقامات اداري محلي، سياستمداران و نيروهاي پليس، بوداييان و مدارس هدف فعاليت اين گروهها در تايلند مي باشند. علاوه براين تكنولوژي هاي شبكه اي، نيازهاي سازمانهاي تروريستي جنوب شرق آسيا ، اقداماتي كه در پي آنها هستند و چگونگي كسب تكنولوژي شبكه اي و انجام عملياتهايشان ما را به نتايج گسترده زير سوق مي دهد:
پيشرفتهاي عمده در عملياتهاي حمله تروريستي در جنوب شرق آسيا؛ اندازه كوچك عملياتهاي تروريستي و شيوه تفكر در برنامه ريزي آنها به فرايندي اجرايي منجر مي گردد كه نيازمند تكنولوژيهاي شبكه اي پيشرفته فراتر از آنچه در دسترسشان مي باشد، نيست.
چند منظوره بودن، تنوع، كارايي و كارآمدي؛ راديكاليسم اسلامي و ملي اين منطقه نشان داده اند كه به آساني مي توانند با تكنولوژيهاي تازه همچون دسترسي به اينترنت سازگاري و انطباق پيدا كنند. انتظار نيز آن است كه تروريستها به تكنولوژيهايي روي خواهند آورد كه در سطحي گسترده در دسترس باشد و اينكه آنها را در انجام فعاليتهايشان با نفرات كمتر و خطر كمتري از افشا توانمند سازد. تكنولوژي هاي كليدي در اين طبقه شامل استفاده از خدمات پيشرفته اينترنت، كاربرد چندگانه دوربينهاي ويدئويي، توليد اسناد جعلي، اشاعه هدفمند اطلاعات براي مخاطبان، استفاده از سيستم هاي پرداخت شبكه اي براي انتقال وجوه و استفاده از تلفنهاي همراه كوچك يا ديگر تجهيزات شخصي مي شود.
جلوگيري از دستيابي تروريستها به تكنولوژي و توسعه اقدامات متقابل مستقيم؛ تكنولوژيهاي چندمنظوره و گوناگون تا حد زيادي تابع بازار مصرف در سرتاسر جهان مي باشند. دور نگه داشتن اين تكنولوژيها از دسترس اين گروه ها عملي نيست. تكنولوژيهايي نظير دوربينهاي ويدئويي ديجيتالي و تلفنهاي همراه هوشمند را مي توان به سادگي از كشورهاي پيشرفته (كه معمولاً جزء اهداف تروريستي نيز هستند)، كشورهاي حامي تروريسم و حتي در كشورهاي متزلزل (كه به عنوان پايگاهي براي عملياتهاي تروريستي عمل مي كنند) خريداري كرد. هر نوع برنامه ريزي و استراتژي صحيح بايد توجه داشته باشد كه اگر تروريستها خواهان كسب چنين تكنولوژيهايي باشند، توانايي دستيابي به آن را دارند. حتي اگر از توانايي ممانعت از دستيابي تروريستها به اين گونه تكنولوژيها نيز برخوردار بوديم، به دليل بسياري از شيوه هاي بديل پيش روي تروريستها، مزاياي انجام چنين كاري حاشيه اي بود.
ايجاد مانع در كاربرد تكنولوژيها، بهترين گزينه؛ به نظر مي رسد كه بهترين استفاده از منابع براي تلاش جهت مقابله با عملياتهاي تروريستي توسعه شيوههايي براي ايجاد مانع در كاربرد تكنولوژيهاي پيشرفته از سوي تروريستها باشد كه در عين حال از بالاترين بازده و نتيجه نيز برخوردار است. همچون بسياري از مردم كه از تلفن همراه و كامپيوتر استفاده مي كنند، اكثر تروريستها نيز آگاهي و دانش دقيقي از چگونگي كاركرد يا ترتيبات امنيتي اين دستگاهها ندارند. بنابراين، امكان تغيير آنها به شيوههاي مورد نظر سرويسهاي امنيتي جهت شناسايي كاربران يا مكان آنها يا براي نظارت بر تعاملات آنها وجود دارد. چنين شيوه اي ميتواند از اقدام مستقيم نظير بازداشت نيز پشتيباني كند و از آنجايي كه تهديد كننده امنيت سازمانهاي تروريستي (يكي از ضروريات عملياتي آنها) مي باشد، همچنين مي تواند استفاده از تكنولوژي را مانع شود.
نقش سرويسهاي امنيتي؛ از آنجايي كه تكنولوژيهاي شبكه اي به سازمانهاي تروريستي امكان داشتن يا كنترل موقت خروجي رسانه ها را مي دهد، بايد تحت نظارت دقيق سرويسهاي امنيتي قرار گيرند. اگرچه بعيد است كه تروريستها قادر به انجام چنين كاري در طولاني مدت باشند، ولي حتي دوره اي كوتاه نيز ميتواند زيانبار باشد، بويژه در نواحي شهري برخودار از جمعيت بسيار زياد. تواناييهاي تكنولوژيكي ديگر نيز به دليل تأثيرات بالقوه آنان منجمله استفاده از سيستمهاي پرداخت شبكه اي، جعل اسناد با كيفيت بالا و جعل صدا و تصوير تصميم گيرندگان كليدي در ارتباطات الكترونيك بايد تحت نظارت قرار گيرند.
بر همين اساس دولتهاي جنوب شرق آسيا در قالب محورهاي ذيل تلاش مي نمايند كه از زمينه هاي ايجاد افراطگرايي در جنوب شرق آسيا جلوگيري كنند:
* رشد و گسترش همكاري دول منطقه براي مقابله با فساد در جنوب شرق آسيا: وجود فساد در دستگاه دولتي نه تنها مي تواند مشروعيت حكومتي را زير سوال ببرد بلكه مي تواند مهمترين زمينه براي گسترش تروريسم باشد. بر همين اساس مقابله با فساد حكومتي مي تواند گام مهمي در مقابله با تروريسم باشد؛
* تشويق اصلاحات پليسي در تايلند و فيليپين: دول منطقه با اختصاص بودجه بيشتر نه تنها با تروريسم تلاش دارند كه مقابله نمايند بلكه آموزش لازم را به نيروهاي پليسي اين منطقه براي انجام اصلاحات مي دهند؛
* از ميان بردن شرايط محيطي براي گسترش تروريسم از طريق افزايش حمايت از نهادهاي منطقه اي: دول منطقه در تلاشند براي مقابله با تروريسم نهادهاي منطقه اي همانند the Association ofSoutheast Asian Nations ، ASEAN)) ASEAN Regional Forum ، Asia-Pacific Economic Cooperationرا تقويت نمايند. تقويت نهادهاي منطقه اي امكان همكاري دول منطقه را افزايش مي دهد؛
* پذيرش و عمل به هر 16 معاهده سازمان ملل براي مقابله با تروريسم؛
* افزايش توانمندي قدرت نرم حكومتهاي محلي. البته تقويت قدرت نرم قدرتهاي محلي بايد با راه كارهاي ذيل همراه باشد :
1. تقويت ديپلماسي عمومي؛
2. انجام اصلاحات آموزشي براي جلوگيري از برداشتهاي افراطي و تحريف آميز از اسلام؛
3. تقويت رهبران مسلمانان ميانه رو به عنوان نيروي اصلي مذاكره كننده براي مقابله با فعاليت گروه هاي تروريستي؛
4. انجام اصلاحات قانوني در زمينه مجازات حبس به منظور كاهش پتانسيل هاي لازم براي انجام فعاليتهاي تروريستي؛
5. توجه بيشتر به استراتژي ارتباطاتي براي مقابله با فعاليت گروههاي تروريستي. اين اقدام نه تنها مي تواند گروه هاي ميانه رو را تشويق نمايد بلكه با ايجاد محيطي ايمن مي تواند برخورد و چالش ديدگاه هاي متفاوت را مديريت نمايد.
منبع: http://www.pegahhowzeh.com




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط