آزادی زنان در غرب (قسمت اول)

در همان جوامع آزاد غربی، اگر دو دختر بچه دبستانی بخواهند روسری سر کنند، چنان مملکت به هم می ریزد و چنان همه فراموش می کنند که آزادی فردی و آزادی اجتماعی چه بود که دود از کله انسان بلند می شود.
دوشنبه، 8 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آزادی زنان در غرب (قسمت اول)
آزادی زنان در زبان و اندیشه غریبان، همیشه با آزادی جنسی و آزادی فحشا همراه است و الا آنها با آزادی زن مانند آزادی انسان، چندان روی خوشی نشان نمی دهند. در آن جوامع زن مثل مرد، از آزادی سیاسی و انسانی، در هر جایی به شکلی محروم است. یک جا این هدف با زور و جای دیگر با تزویر تأمین می شود. در کشورهای امریکای جنوبی - که عموما گرفتار نظام های دیکتاتوری هستند - زن و مرد با گلوله و کشتار و زندان و شکنجه، از آزادی سیاسی و اجتماعی محروم اند و در آمریکای شمالی که داعیه آزادی خواهی دارد، با ترفندهای مطبوعاتی و تبلیغاتی، در امریکای جنوبی، دیکتاتور با زور کودتا سرکار می آید و در امریکای شمالی با سروصدای کرکننده و خرکننده! انتخابات، اما به هر حال هم پینوشه های دیکتاتور در جنوب و هم بوشهایی منتخب افکار عمومی در شمال، فقط و فقط به فکر تأمین منافع کمپانی ها و شرکتهای عظیم چند ملیتی و کارتلها و تراستها هستند و در چنین نظامی - چه دیکتاتوری و چه به ظاهر آزاد چ برای آزادی واقعی، پشیزی ارزش قائل نمی شوند، حال چه آزادی مربوط به زنان باشد و چه مربوط به مردان. البته وقتی نوبت به بوقهای تبلیغاتی می رسد، فریاد کر کننده آزادی زنان بلند می شود که : آنان باید در انتخاب دوست پسر خود آزاد باشند! آنها باید در رفت و آمدهای شبانه و روزانه به هرجا و با هر وضع آزاد باشند، آنها را نباید تحت سلطه پدرها و برادرها و شوهرها قرار داده غیرت مردان، تعصب خشک ارتجاعی است و باعث انهدام آزادی زنان می شود و از این قبیل حرفها. در همان جوامع آزاد غربی، اگر دو دختر بچه دبستانی بخواهند روسری سر کنند، چنان مملکت به هم می ریزد و چنان همه فراموش می کنند که آزادی فردی و آزادی اجتماعی چه بود که دود از کله انسان بلند می شود. به علاوه تمام نیروهای یک کشور بسیج می شوند تا نگذارند روسری بر سر آن دو دختر باقی بماند.
 
در این کشورها مسئله تساوی زن و مرد چنین است. در نظام تبلیغاتی و فرهنگ غربی از این مطلب سخن گفته می شود که گویی همه گرفتاری زنان در آن است که حق ندارند مثل مردان هرکار دلشان می خواهد بکنند. انگار مردان می توانند هرکار دلشان بخواهد بکنند، اما هرگز سؤال نمی شود که با این همه ظاهر سازی ها و کوشش ها که امثال مارگارت تاچر و اکنیو و بی نظیر بوتو چامورو را سر کار می آورد، چرا عده سیاستمداران زن در همان کشورهای پیشرفته غربی تا این اندازه کم است؟ چرا در مراکز تجارتی و بانکها زنان به عنوان مدیران اقتصادی هرگز هیچ سهمی ندارند؟ چرا در میان نظامیان، فقط زنان جوان، آن هم به عنوان دکور و تزیین صحنه حضور کم رنگی دارند؟ امروز در میان سرداران ارتش های کشورهای غربی کدام فرمانده نظامی زن را می توان مشاهده کرد؟ چند زن دانشمند و هنرمند جایزه نوبل برده اند؟ چرا زنان مشهور در دنیای امروز غرب، فقط زنان جوان زیبا بر پرده های سینما و صحنه های کاباره ها و سالن ها و نمایشگاه ها هستند؟
 
اینها و ده‌ها مورد دیگر را در کنار این واقعیت دیگر که اساسا طرح مسئله تساوی زن و مرد به نحوی انجام می شود که گویا زنان پست تر و حقیرتر و پایین تر از مردان هستند، قرار دهید. به عبارت دیگر، آیا وقتی زنان در سیاست و علم و هنر و نظام و اقتصاد و... افراد برجسته مشهور و فراوان به صحنه جامعه نیاورده اند، به این معنی است که از مردان ضعیف تر و کم هوش تر و کم استعدادترند؟ مگر ارزش آدمی فقط به این گونه شهرتهاست؟ یک احساس باطنی و غریزی به انسان القا می کند که دستی در پشت صحنه طرح مسئله تساوی زن و مرد، به طور مداوم دختران و زنان را تحریک می کند که: شما تحقیر شده اید، مورد ظلم واقع گشته اید، حق از بین رفته است، باید شورش کنید و ضد این جور و ستم به پا خیزید، باید خود را از سلطه این نظام تبعیض آمیز آزاد سازید و از حقوق مساوی با مردان برخوردار شوید. و اما وقتی حرکت کردند و شوریدند، در همان قدم اول، عفت و نجابت را از آنان سلب می کنند. ظاهرا این شکل دیگر و دام دیگری برای رسیدن به همان آزادی و بی بندوباری است که پیش درباره اش سخن گفتیم. والا در همان جوامع غربی که سالهای سال از آزادی زنان و تساوی حقوق آنان با مردان دم زده شده است، هیچ حقى برای آنان به دست نیامده و هیچ تحولی رخ نداده است و زنان همچنان - و بلکه بیشتر و بدتر - قربانی شهوات مردان و ابزار و وسیله ای برای عیاشی خوشگذرانها شده اند. معمولا این غوغای تبلیغاتی، افراد را از اندیشیدن به ماهیت وجودی و سرشت و واقعیت روح و شخصیت زنان باز می دارد.
 
 
همه عناصر وجودی زن، چه از نظر جسمی، روحی و روانی، در جهت ایجاد یک خصیصه و استعداد است و آن هم نقش و وظیفه مادری است. تفاوت های جسمی و روحی زن و مرد به این دلیل است که زن نقش و وظیفه مشخص مادری را به عهده دارد. از سوی دیگر روشن کردیم که این نقش مادری، سهم کوچک و نقش ساده ای نیست، بلکه تمام حیات بشر چه در زمینه شخصیت فردی انسانها و چه در دوام و بقای جوامع - به این نقش بستگی دارد. گفتیم که مادر، در شش، هفت سال ابتدای عمر آدمی، بیشترین سهم را در ساختن شخصیت او دارد و همین شخصیت همراه انسان است و خط و مسیر و زندگی او را تعیین می کند. همچنین نشان دادیم که قوام و دوام جامعه بشری به گذشت و فداکاری انسانها برای یکدیگر بستگی دارد و این مهم، تنها در اثر آموزش حاصل می شود. خصلت گذشت و فداکاری تنها در دامان پرمهر و پرگذشت و فداکار مادر به دست می آید.
ادامه دارد..
 
منبع: دخترانه، مهدی نیک خو، مؤسسه بوستان کتاب،چاپ اول،قم 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط