وقتی داشتی لباسهایش را توی ساک دستی تا میکردی و جا میدادی، وقتی داشتی بدرقه اش میکردی و از زیر قرآن ردش میکردی، وقتی کاسه ی کوچک آب را پشت سرش میپاشیدی که زودتر برگردد، وقتی دمِ در میایستادی تا آخرین قدمهای رفتنش را ببینی و دلت نمیخواست برگردی به خانه و جای خالی اش را حسّ کنی، چه کسی میتوانست حال تو را در آن لحظات حسّ کند؟! اما تو عاشقانه پذیرفتی که ممکن است شاید دیگر لبخندش را نبینی و یک عمر بدون او زندگی کنی.
سلام فداکارترین مادر، سلام بهترین همسر و شریک.
سلام فداکارترین مادر، سلام بهترین همسر و شریک.
نویسنده: هاجر زمانی
تصویرساز: جعفر بهروان راد