کثرتگرایی در حال حاضر

آمریکا با اتکا به قلمرو رسانه‌ای است که برای دنیا انگاره سازی می کند و سفید را سیاه و به عکس، سیاه را سفید جلوه می دهد.
شنبه، 23 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کثرتگرایی در حال حاضر
کثرتگرایی در حال حاضر با اتکا بر نقش رسانه‌ها و بزرگنمایی این نقش، اهداف خاصی را دنبال می کند، کارشناسانی که اندیشه های انتقادی را در شرایط معاصر ارتباطی جهان دنبال می کنند، بر این باورند که نظام رسانه ای در غرب و در راس آن آمریکا با طرح و تعقیب اندیشه جریان آزاد اطلاعات به مثابه یک دکترین و با توجه به اینکه از جنبه سخت افزاری در توزیع پیام دست بالا دارد، کوشیده است تا به اتکا به این دکترین عملا وجود مرزهای ملی را نادیده انگارد و با دفاع از این دکترین که ظاهری دموکراتیک دارد، از طریق تهاجم شنیداری، دیداری و نوشتاری، در قالب پیامهای فرامرزی و فراملی، عملا به جنگ حاکمیتهای ملی و مستقل برود. پدیده هایی نظیر صدای آمریکا، سی. ان. ان، رادیو آزاد اروپا، تلویزیون مارتی و... در واقع با سپر جریان آزاد اطلاعات، حکم ابزارهای مداخله گری و انگاره سازی آمریکا را در سراسر جهان دارند. و این در حالی است که آمریکاییها برای صدور جواز نشریه و یا ارائه مجوز شبکه تلویزیونی به خارجیها در آمریکا، قوانین بسیار سخت و دست و پا گیری دارند. و به همین دلیل است که غرب اکنون رشد کمی رسانه ها را شاخص توسعه میداند و به عبارت بهتر، ازدیاد رسانه ها در جهان سوم را - که نظام خودکفایی تولید و توزیع پیام را ندارند - ترغیب می کنند.
 
بطور طبیعی وقتی جهان سومی‌ها نظام تولید و توزیع خود را نداشته باشند، توسعه و مسائل ارتباطی و رسانه ها چیزی نیست جز لوله کشی برای منبعی که در غرب قرار دارد. به دیگر سخن آمریکا اگرچه در صورت مساله به دنبال رشد کمی رسانه ها در جهان سوم است؛ اما با توجه به نظریه جریان آزاد اطلاعات که هدف آن از پا در آوردن حاکمیتهای ملی است و با توجه به اینکه رسانه های جهان مجبور به ارتزاق از منابع خبری و پیامرسانی غرب هستند، عملا به دنبال ضمیمه کردن این رسانه ها به قلمرو رسانه ای خود است تا به این ترتیب سیاست «یک رسانه ( آمریکایی) بک جهان» را متحقق سازد. آمریکا با اتکا به همین قلمرو رسانه ای است که برای دنیا انگاره سازی می کند و سفید را سیاه و به عکس، سیاه را سفید جلوه می دهد. یک مثال جالب در این باره، موضوع دانشجویان کره جنوبی و چین است. خبرگزاریهای آمریکا درتلکسهای خود همواره با دو صفت از این دانشجویان یاد می کنند. از آنجایی که با دولت چین مشکل دارند، دانشجویان چینی را طرفدار دمکراسی! معرفی می کنند. این خبرگزاریها همواره در خبرهای مربوط به پوشش رویدادهای دانشجو چین از عبارت دانشجویان طرفدار دمکراسی و هنگام پوشش رویدادهای کره جنوبی که دولت آن متحد آمریکاییهاست با عنوان دانشجویان رادیکال یاد می کنند. یا مثلا این خبرگزاریها ضدانقلابیون نیکاراگوئه (دردوران حاکمیت ساندنیستها) را رزمندگان آزادی می نامیدند و اکنون اسرائیلیها را صلح طلب و نسل انتفاضه را تروریست می خوانند و به این ترتیب است که آمریکاییها که اکنون قدرت ارتباطی را جایگزین قدرت میلیتاریستی کرده اند، سی.ان.ان را به آلترناتیو سازمان ملل تبدیل کرده و هر آنچه را که می خواهند از طریق این رسانه به دستور جلسه ای جهانی مبدل می سازند. جالب است که آمریکاییها دکترین جریان آزاد اطلاعات را هم محصول کثرتگرایی و هم معلم آن می دانند. آنها می گویند با سی.ان.انها، آسوشیتدپرسها، یونایتد پرسها و با صدای آمریکا موزائیک فرهنگی، قومی و عقیدتی جهان را به تصویر می کشند، حال آنکه حقیقت ماجرا، نه از کثرتگرایی، بلکه از همگن سازی فرهنگی و به زبان دقیقتر از استحاله فرهنگهای جهان در فرهنگ آمریکایی خبر می دهد. این مقدمه برای طرح اهمیت آنچه که ذکر خواهد شد، کاملا ضروری بود، حالا تا حدودی با این دیباچه توانسته ایم به تصویری از کثرتگرایی در جهان معاصر دست یابیم و لذا می توانیم به طرف دیگر ماجرا نگاه کنیم.
 
با صراحت باید عرض کنم من بر این باورم که برای بررسی آنچه امام خمینی(رضی الله عنه) رقم زد، نباید به معیارها و مترهای رایج متوسل شد. ما متاسفانه در روش شناسی مبتنی بر عینی گرایی اسیر مقتوله ای به نام مرور ادبیات  هستیم. به ما آموخته اند که یک تحقیق علمی باید متکی بر مرور ادبیات باشد و گرنه نمی تواند از پشتوانه علم برخوردار باشد. این حرف ممکن است فی نفسه و در شرایطی برابر از جنبه تولید پیام و اطلاعات، درست و صحیح باشد، اما واقعیت مساله این است که در اینجا هم مثل عرصه تولید پیام در نظامهای ارتباطی، ادبیات مکتوب در غرب از حجم بیشتری برخوردار است و لذا این روش شناسی متکی بر مرور ادبیات به ما کمکی نمی کند و ما را ضمنا به سوی منابع غربی هم سوق می دهد. از نظر من این نوع برخورد، چیزی جز نگاه به عقب نیست.
 
پس اجازه بدهید هراسی به خود راه ندهیم و بدون ارجاع به ادبیات غربی به صراحت بگوییم، آنچه امام آفرید به مفهوم اخص کلمه نو بود و این خود ما هستیم که باید ادبیات انقلاب اسلامی را بنویسیم و این غرب است که باید برخلاف عادات دیرینه خود که می خواست و می خواهد تا ما به ادبیات او در همه زمینه ها استناد کنیم به آنچه ما می نگاریم استناد ورزد. لذا من صرفا استنباط شخصی ام را از پدیده مورد بحث مینویسم و از اینکه به غیر علمی نوشتن متهم شوم، نگران نیستم.
 
حقیقت این است که امام خمینی(رضی الله عنه) کل اندیشه کثرتگرا را به مبارزه طلبید. غرب و در رأس آن آمریکا بسیار بیشتر از خود ما به عنوان پیروان امام خمینی(رضی الله عنه) از عمق این خطر آگاه است و به همین دلیل هم بود که آمریکا برای شکستن ابهت و صلابت امام و همچنین برای اینکه این نماد جهانی عزت مسلمانان را در زمان حیات خود از پا در آورد تا بعد به اسطورهای جهانی تبدیل نشود، از هیچ ترفندی فروگذار نکرد. آمریکا میدانست مردی که یک تنه مسیر را تغییر داده است، اگر در طول حیات، بی اعتبار نکند تا ابد گرفتار اسطوره اش باقی خواهد ماند. و اینچنین نیز شد. غرب سهمگینترین ضربات را از امام دریافت کرد.
 
منبع: تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی رحمه الله، نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه،صص66-64، چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، تهران، 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط