زیباشناسی خطابه (Rhetoric) در تاریخ یونان باستان

در یونان دموکراتیک، جایی که هر شهروندی در امور همگانی دارای حق تصمیم‌گیری بود، همه می‌خواستند مخاطبانشان را اقناع کرده و اندیشه و فکر خود را به کرسی بنشانند.
چهارشنبه، 24 ارديبهشت 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زیباشناسی خطابه (Rhetoric) در تاریخ یونان باستان
قدما عاشق سخنوری و فن بلاغت و فصاحت بودند. آن‌ها نه تنها مهارت‌های خطباء را در زمره هنر به حساب می‌آوردند، بلکه برای آن جایگاه رفیعی را نیز در نظر می‌گرفتند. آن‌ها به نظریه خطابه یعنی فن خطابه اهمیتی ویژه می‌دادند، بیشتر از آنچه که در دوره‌های بعدی بدان اهمیت داده شد. احتمالا به این خاطر که از مسائل و مشکلات ناشی از این هنر آگاه بودند و می‌خواستند آن را توجیه کنند. خطابه دارای اصول و قوانین بود، بنابراین با در نظر گرفتن مفهوم یونانی واژه هنر، خطابه نیز می‌توانست هنر دانسته شود؛ اما در مفهومی محدودتر، مشخص نبود که آیا می توان مانند شعر آن را به عنوان یک هنر در نظر گرفت یا نه.
 
اگر این مسئله امکان داشت، چه چیزی می‌توانست آن را از هنرهای دیگر متمایز سازد، زیرا هدف از خطابه نه تقلید بود و نه تفریح بلکه اقناع مخاطب و رسیدن به مقصود بود؟ آیا آن را می‌توان از لحاظ وظیفه و کارکردی که به خاطر آن ایجاد شده، متمایز کرد؟ اگر به خاطر این امر که گفتاری زنده است، متمایز شود، بایستی گفت که با کارکردش یعنی اقناع مخاطب هماهنگ نیست، زیرا اقناع مخاطب در نوشتار نیز حاصل می شود. آیا خطابه به خاطر این مسئله که در خدمت زندگی واقعی است در حالی که شعر متکی به داستان‌هاست، بایستی متمایز شود، یا به خاطر این مسئله که خطابه با نثر بیان می‌شود در حالی که شعر با نظم؟ قدما این پرسش‌ها را مطرح می‌کردند و در این باره بحث می‌نمودند که خطابه بایستی چگونه تعریف شود و کارکردها و ارزش آن چیست؟
 

گرگیاس (Gorgias)

در یونان دموکراتیک، جایی که هر شهروندی در امور همگانی دارای حق تصمیم گیری بود، همه می‌خواستند مخاطبانشان را اقناع کرده و اندیشه و فکر خود را به کرسی بنشانند. بنابراین داشتن روشی خطاناپذیر در سخنرانی‌های عمومی و متقاعد کردن مخاطب، مسئله‌ای بی اهمیت نبوده است. این روش‌ها که در یونان بزرگ قرن پنجم پیش از میلاد به وجود آمد، فن خطابه نامیده شد. البته یونانیان قبلا دارای سخنرانان برجسته‌ای بودند، اما حالا نظریه پردازانی نیز به صحنه آمده بودند که روش‌های مؤثر سخنرانی برای مردم را در عباراتی کلی صورت بندی می‌کردند. در دوره کلاسیک شهر آتن به مرکز خطابه و سخنرانی تبدیل شد.
 
اولین شخصیت برجسته در تاریخ خطابه گرگیاس بود که نظریه کلی هنر را، مطرح نمود. نظریه کلی گرگیاس در واقع تعمیم یافته نظریه او درباره خطابه بود. او معتقد بود، از آنجایی که یک سخنران خوب توهماتی را می‌آفریند و می‌تواند چیزهایی را که وجود ندارند به مخاطب بباوراند، از این رو او کسی است که در واقع شنونده‌اش را افسون می‌کند. گرگیاس این اندیشه را بر تمام هنرها سرایت داد، هنرهایی که آن‌ها را به عنوان یک افسون و فریب می‌دانست. بنابراین او نظریه خیال گرایی هنر را صورت بندی کرد.
 
در رابطه با خطابه، او معتقد بود که وظیفه یک سخنران تأثیرگذاری بر مخاطب است. این امر زمانی روی می دهد که سخنران سخنرانی‌اش را در موقعیت و زمانی مناسب و با کلماتی مناسب و به روشی اصیل، غیرمنتظره و گیرا بیان کند. اصطلاحات و شیوه های جذاب و گیرایی را که گرگیاس به کار می‌برد و به دیگران کاربرد آن‌ها را سفارش می‌کرد و در جهان باستان به عنوان اصطلاحات گرگیاس شناخته می‌شد، می‌توانیم اینگونه صورت بندی کنیم: سخنران ایدئال، هنرمند ایدئال می‌باشد. در این صورت است که سخنرانی‌اش تأثیرگذار و افسون کننده خواهد بود و مخاطب را به باور کردن آنچه که وجود ندارد ترغیب خواهد نمود و حتی آن‌ها را متقاعد خواهد کرد که ضعیف قوی است و قوی ضعیف.
 
سخنرانی‌های گرگیاس که در آن‌ها این اصول به کار گرفته شده است، اولین نثرهایی بودند که ادعاهایی نیز درباره هنر داشتند، ادعاهایی که تا آن زمان محدود به متون شعری بود. گرگیاس در فن خطابه‌اش اقناع را با تفریح، و خطابه (که یونانیان آن را بیشتر به عنوان موضوعی سیاسی می‌دانستند تا هنری) را با هنر و ادبیات آمیخت. فن خطابه گرگیاس در راستای رشد و گسترش نثر هنری، پیشتاز بود به طوری که طرفداران گرگیاس دستاوردهای او را در این زمینه با دستاوردهای آیسخولوس در زمینه شعر مقایسه می‌کردند.
 

 ایسوکراتس

فن خطابه در آتن عمدتا توسط سوفسطائیان تدریس می‌شد. آن‌ها معتقد بودند که وظیفه یک سخنران بایستی به یافتن دفاع از هدفی که به او سپرده شده است، محدود باشد بدون اینکه تردیدی در خوبی یا بدی و یا در حقیقی بودن یا کذب بودن آن به خود راه دهد.
 
سخنران حرفه‌ای بایستی دفاع خودش از یک موضوع را بدون در نظر گرفتن مزیت‌هایی که ممکن است داشته باشد، انجام دهد. به عبارت دیگر، سوفسطائیان هنر خطابه را از لحاظ فرم تعبیر می‌کردند. آن‌ها معتقد بودند که خطابه بایستی بیشتر با فرم مرتبط باشد تا محتوا. با وجود این، سوفسطائیان اعتقاد داشتند که فرم بایستی بیشتر متقاعدکننده باشد تا زیبا، زیرا تأثیرگذاری یک سخنرانی مهمترین مسئله است. این رویکرد رابطه بین خطابه و هنر را تضعیف می‌کرد، و بدین سان رابطه بین خطابه و منطق را تقویت می‌نمود.
 
دیدگاه ایسوکراتس که هم به عنوان سخنران و هم به عنوان نظریه پرداز فن خطابه مشهور بود، دیدگاه سوفسطائیان را تداعی می‌کرد. او مرحله دوم را در رشد و گسترش خطابه به جریان انداخت. ابتدا آن را به عنوان یک علم و مهارت در تسلط بر قوانین و اصول خطابه می‌دانست. از نظر او یک سخنران ماهر کسی است که قوانین را می‌داند و نظریه‌پرداز برجسته خطابه است. در عین حال، دانش یک سخنران هیچ نوع حتمیتی را ضمانت نمی‌کند. بر اساس فلسفه کلی سوفسطائیان، هیچ دانش یقینی‌ای نمی‌تواند وجود داشته باشد و هیچ کسی نمی‌تواند ورای حدس و گمان چیزی را اظهار دارد.
 
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص542-539، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.