منظور از ایده تلفیق این است که مباحث اعتقادی و اخلاقی اسلام محدود به یک درس به نام تعلیمات دینی یا نظیر آن نشود، بلکه در ضمن دروس دیگری نظیر ریاضیات، علوم، ادبیات و نظیر آن نیز آورده شود. نه تنها امید می رود که به این ترتیب سکولاریسم از عرصه علوم رانده شود بلکه اسلامی شدن آنها نیز از این طریق، قابل حصول تلقی می شود.
اما به نظر می رسد که این ایده، متضمن برآمیختن قلمرو وحدت و کثرت است و بر این اساس، به لحاظ معرفت شناختی قابل دفاع نخواهد بود. نگریستن به چیزی از منظر وحدت و منظر کثرت، دو منظره متفاوت فراهم خواهد آورد. چنان که گذشت، اگر اشیاء را از منظر وحدت بنگریم، همه نشانه خدا خواهند بود و همه به یک شیوه، یعنی شیوۂ نشانه شناسانه شناخته خواهند شد. اما اگر از منظر کثرت به آنها بنگریم، آنگاه به دسه های مختلفی تبدیل خواهند شد، برخی به عنوان ماده، برخی به عنوان گیاه، برخی به عنوان حیوان و نظیر آن، و هر دسته ای با خصوصیات خاص خود و با شیوه خاصی برای شناخت.
این دو نگاه وحدت گرا و کثرت گرا را نه می توان در یک آن با هم داشت و نه می توان یکی را به جای دیگری نشاند. در حالت اول، نظر بر این است که جمع این دو نگاه، در یک آن و با یک چشم امکان پذیر نیست و اگر هم برای عارفی که به مقام جمع الجمع رسیده ممکن باشد، برای دانش آموز و معلم عادی میسر نیست. در حالت دوم، سخن بر سر این است که یکی از دو نگاه مذکور را نمی توان به جای دیگری نشاند، به طوری که از دیگری بی نیاز شویم. به عبارت دیگر، دستاورد نگرش عرفانی و فلسفی ما را از دستاورد بررسی های علمی تجربی بی نیاز نخواهد کرد. حالت مطلوب درخصوص رابطه دو نگاه مذکور این است که آنها را مکمل یکدیگر در نظر بگیریم. این رابطه مکمل بودن خود، به دو صورت امکان پذیر است که می توان آنها را مکملیت مرتبه ای و مکملیت امتزاجی نامید.
مکملیت مرتبه ای
در حالت مکملیت مرتبه ای، وحدت گرایی و کثرت گرایی به این نحو مکمل یکدیگر می شوند که با داشتن دو مرتبہ مختلف، تصویر جامعی از فراز و فرود هستی به دست می دهند، به طوری که وحدت گرایی در مرتبه بالا و کثرت گرایی در مرتبه پایین قرار می گیرد. روشن است که حذف یکی از این مرتبه ها تصویر کامل هستی را ناقص خواهد کرد.انعکاس این نوع رابطه مرتبه ای در برنامه درسی نیز به همین صورت است که ساختار برنامه درسی، متشکل از بدنه و رأس است. بدنه به نحو متکثر به دروس مختلف و مفاهیم و روش شناسی های متفاوت آنها مربوط می شود و رأس برای این بدنه با نگاه وحدت گرایانه شکل می گیرد. بر اساس این جمع مراتبی، در کل فعالیتهای مورد نظر در برنامه درسی، باید جایی برای نگاههای کثرت گرا در قالب دروس یا مواد مختلف وجود داشته باشد و جایی - به لحاظ فلسفی - بر فراز نگاه های کثرت گرای مذکور برای نگاه وحدت گرا. درس یا بحث مجزایی می تواند پدیده های دانشی آموخته شده دانش آموزان در دروس مختلف را در جریان تفسیر متفاوتی از نوع وحدت گرایانه قرار دهد.
بر این اساس، نباید به تلفیق دو نگاه مذکور به صورت متناوب در قالب یک درس پرداخت به این معنا که به طور مثال در درس زیست شناسی، پس از توضیح کارکرد هر عضوی در یک ارگانیسم، جنبه نشانه ای آن از حیث دلالت به خدا نیز بیان شود. این نوع تلفیق نه به لحاظ معرفت شناختی مطلوب است زیرا دو نوع نگاه مختلف را با هم می آمیزد، و نه به لحاظ آموزشی مطلوب است زیرا آموختن هر دانشی، مستلزم تمرکز بر آن دانش در فضایی همگن است و چنین فضایی در تناوب مذکور از هم گسیخته خواهد شد و این گسیختگی، شامل حال نگاه وحدت گرا و نگاه کثرت گرا، هر دو، خواهد بود. روشن است که چنین جایگاهی برای نگاه وحدت گرا ایجاب می کند که معلم این نوع درس یا بحث، از اشراف مناسبی نسبت به یافته های دروس دیگر برخوردار باشد و بتواند آنها را در ضمن بحث خود، مورد تفسیری وحدت گرایانه قرار دهد.
نگرش وحدت گرایانه نسبت به همه وجوه هستی امکان پذیر است. در این جا به عنوان نمونه، به نگرش وحدت گرایانه به طبیعت از منظر اسلام اشاره می کنیم. در دیدگاه اسلامی ، و در سطح کلان، طبیعت به عنوان آیت خداوندی، مظهر علم، اقتدار و رحمت خداست: «و از نشانه های (قدرت) اوست آفرینش آسمآنها و زمین و آنچه از (انواع) جنبنده در میان آن دو پراکنده است و ...» .
اسرار و نشانه های اعجاب انگیز و تحیر آور جهان طبیعت، قدرت، علم و رحمت صانع جهان هستی را نشان می دهد. آیات و روایات متعددی ناظر به دعوت انسان به تفکر و تعقل در پدیدههای طبیعی (آسمان، زمین، انسان، حیوانات و ...) است، تا انسان به شگفتی معطوف به قدرت، علم و رحمت خدا پی ببرد. وسعت بی کران و عظمت خلقت پدیده های طبیعی جلوه و نشانی از وجود نامتناهی و بی نهایت حضرت حق تعالی است: «بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، قطعا دریا پایان می یابد، هرچند نظیرش را به مدد آن بیاوریم». علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، «کلمة الله» را فعل خدا و افاضه وجودی او می داند و بر این نظر است که منظور از کلمه خدای تعالی به باز کردن دهان نیست. به بیان دیگر کلمات الله، موجودات عالم هستی اند. این آیه بیان می دارد که اگر دریاها مرکب شوند و با آن مجموعه موجودات عالم ماده (کلمات الله) را بنویسند، آب دریا تمام می شود ولی نمی توانند تمام موجودات عالم ماده را بنویسند. در ادامه تفسیر این آیه، علامه روایتی از حضرت امام صادق (علیه السلام) ذکر می کند: «...به تو خبر دهم که کلام خدا نه آخر دارد و نه غایت و تا ابد انقطاع نمی پذیرد». این روایت عظمت و لایتناهی بودن خلقت خداوند تبارک و تعالی را نشان می دهد.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، خسرو باقری،صص86-83، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389