همه فركانس هاي يك صهيونيست پولدار
نویسنده : محمد حسين كاظمي زاده
آنچه بايد درباره رابرت مرداك مالك فارسي وان و صدها رسانه ديگر دنيا بدانيد
حتي لازم نيست از دور هم دستي بر آتش داشته باشيد، يك حساب سرانگشتي نشان مي دهد راهاندازي شبكه اي ماهواره اي مثل فارسيوان آنقدر پول مي خواهد كه از عهده هر كسي برنيايد. راستي چه كسي حاضر است اين همه پول هزينه كند و براي ايرانيان، يك شبكه ماهواره اي راه بيندازد كه ديگر مجبور نباشند براي خواندن زيرنويس فيلم ها به زحمت بيفتند! اگر تا حالا گربه اي براي رضاي خدا موش گرفته، «رابرت مرداك» هم همينجوري و براي پر كردن اوقات فراغت فارسيزبان هاي دنيا، شبكهاش را راه انداخته. اين گزارش، مرور زندگي مالك فارسيوان و صدها رسانه ديگر دنياست براي اين كه بدانيم او چطور از يك روزنامه معمولي در استراليا به يكي از قدرت هاي رسانه اي جهان تبديل شده و اين كه اصلا چرا فارسيوان؟!
درباره آدم هاي معروف هميشه داستانهايي نقل مي شود كه الزاما واقعي نيستند، گاهي پيازداغ داستان زندگي اين آدم ها بيشتر و بيشتر مي شود تا با جذابيت فوقالعادهاي نقل شوند. درباره مرداك مي گويند وقتي چند سال قبل بهشدت بيمار شد، برخي رسانه ها به نقل از يكي از پزشكانش نوشتند كه حتي احتمال مرگ او هم وجود دارد. هنوز خبر احتمال مرگ مرداك به اندازه كافي منتشر نشده بود كه قيمت ها در بازار بورس انگلستان تغيير كرد و اين هيچ دليلي نداشت جز احتمال مرگ يك آدم خيلي خيلي پولدار. اين ماجرا حتي اگر واقعيت نداشته باشد، باز چيزي از قدرت مرداك كم نمي كند، براي نشان دادن نفوذ او در دنيا به اندازه كافي نشانه هست. اما واقعا اين رابرت مرداك كيست؟!
جادوي سرب
پدر خانواده، روزنامه نگار كهنه كاري بود كه تجربه سال ها خبرنگاري براي بخش سياسي روزنامه «عصر ملبورن» استراليا را داشت. «مرداك» پدر كه در تأسيس انجمن روزنامه نگاران استراليا مشاركت كرده بود، سال ۱۹۳۳ سردبير روزنامه سيدني مورنينگ هرالد (Sydny Morning Herald) و بعدها مدير گروه روزنامه اي هرالد اندويكلي تايمز (Herasd &weeklg Tims) استراليا شد.
رابرت در سن ۱۰ سالگي با اصرار مادر به مدرسه «گيلانگ گرامر» فرستاده شد، ولي هرگز از تحصيل در اين مدرسه راضي نبود.
او هرطور بود، دوره 7 ساله مدرسه را طي كرد و البته در اين مدت، بيشتر، روزنامهنگاري و حال و هواي چاپخانه، او را جادو كرده بود. رابرت نوجوان در مدرسه، مجله اي به نام«ايف» راه انداخت و اين آغاز راهي بود كه كمتر از 60 سال بعد به راهاندازي بيش از 50 روزنامه ختم شد. او كه به بوي تند جوهر، صداي مهيب دستگاههاي چاپ و فضاي سنگنين محل كار پدرش عادت كرده بود، بعد ها جايي در مرور خاطرات دوران كودكي اينطور گفت: «زندگي يك ناشر بهترين نوع زندگي در سراسر جهان است. وقتي بچه ها در معرض آن قرار بگيرند، بدون شك قادر نخواهند بود در مقابل جذابيت هايش مقاومت كنند.»
رابرت هم نتوانست در برابر جذابيت هاي روزنامهنگاري مقاوت كند و اولين كار جدي خود در حرفه روزنامه نگاري را در حين تحصيل در «دانشگاه آكسفورد» و در روزنامه «ديلي اكسپرس» در شهر لندن از سال ۱۹۵۰ شروع كرد. 2 سال بعد و در ماه اكتبر اما پدرش مرد و تنها پسر خانواده، تحصيل در آكسفورد را موقتا نيمهكاره رها كرد و به استراليا برگشت تا بهعنوان ارثيه پدري، چرخ روزنامه «آدلايد نيوز» را بچرخاند. رابرت براي اداره روزنامه از همان ابتدا به شيوه خودش عمل مي كرد و معتقد بود: «اگر شما مي خواهيد دستي در دنياي نشر و ارتباطات داشته باشيد، بايد فقط آدم خودتان بوده و متكي به هيچ كس ديگر نباشيد و اجازه ندهيد كه عمل براساس روابط دوستانه، شما را وامدار ديگران كند.» اين تئوري اساس زندگي او را شكل مي داد و البته انگار خيلي هم تئوري بدي نبود، چون او توانست كمتر از 2 سال بعد مالك همه بخش هاي روزنامه شود و بلافاصله بخشي از روزنامه «سيدني قبل» را هم بخرد. زمان زيادي طول نكشيد كه هر دو روزنامه كوچك به سوددهي رسيدند. آن روزها مرداك جوان فقط 23 سالش بود...
ورود به امپراتوري
4 سال بعد يعني در ۱۹۶۴ اولين روزنامه ملي استراليا به نام TneAustralian را تأسيس و منتشر كرد و طي مدت كوتاهي روزنامه هايش، استراليا را تحت سلطه خود گرفتند.
او كه حالا چندين و چند روزنامه و شبكه تلويزيوني داشت، تصميم گرفت چندتايي هم شركت انتشاراتي داشته باشد و اين كار را با خريد ۲۴ درصد شركت انتشاراتي Wellington كه بعدها منتقل و به بزرگترين شركت رسانه اي «زلاندنو» تبديل شد، آغاز كرد. هنوز جوهر قرارداد اين خريد خشك نشده بود كه توانست سهامش را تا 49 درصد برساند.
بهعنوان يك آمريكايي
مرداك دنبال جاي پايي در بازار رسانه اي آمريكا بود و واقعا چه كاري بهتر از خريد SanAntonioNews در سال ۱۹۷۳ مي توانست چنين كمكي به او بكند.
در همين سال ها بود كه The news of the world و روزنامه سان The Sun را به دست گرفت. اين دو روزنامه، پايه هاي مطبوعات تابلوئيد انگليس محسوب مي شوند. اما مرداك بيش از انگلستان دلباخته آمريكا بود و چشم به رسانههايش داشت. براي همين هر طور بود، نيويورك پست (News York Post) و نيويورك مگزين (New York Magazin) را تصاحب كرد. او فقط براي News York Post مبلغ ۳۰ ميليون دلار و براي مجله هاي Newyork و Village Voice و New west حاضر شد مبلغ ۲۶ ميليون دلار بپردازد و ميليونها دلار صرف خريد چندين نشريه ديگر كرد. مرداك پس از اين، دامنه كارهاي مطبوعاتياش را بهسمت آمريكا كشاند و سهام زيادي از چندين روزنامه آمريكايي را خريداري كرد. در اوايل ۱۹۸۰ بود كه تصميم گرفت به حضور خود در آمريكا ثبات بيشتري ببخشد. براي همين شركت نيوز كورپروشين (News Corporation) را راه انداخت و از همان زمان بيشتر بهعنوان مدير اين شركت پرآوازه معرفي مي شود. در طول مدت كوتاهي «نيوز كورپورشين» به يكي از سودآورترين شركت هاي جهاني تبديل شد؛ بهطوري كه تنها در سال ۲۰۰۲ مجموع درآمدهاي آن به ۱۷ ميليارد دلار رسيد.
مرداك سال ۱۹۸۵ تابعيت آمريكايي كسب كرد تا آزادي عمل بيشتري داشته باشد. در نتيجه خيلي زود توانست Herald American و چندين روزنامه پرتيراژ در شيكاگو را هم بخرد.
اما وقتي مرداك همه حواسش به خريداري و تصاحب رسانه هاي آمريكا بود، آيا مي توانست از انگلستان غافل شود. البته كه اين اتفاق نيفتاد و سال 1981 تايمز The Times و ساندي تايمز Sunday Times را بهعنوان روزنامه هاي مرجع انگلستان خريد و اين آغاز دور جديد سلطه او بر رسانه هاي انگليس بود.
مرداك خيلي زود ياد گرفت كه بايد چطور كار كند تا همه نسخه هاي روزنامههايش فروش بروند و آموخت كه براي مديريت رسانه هاي خود از تمام ضربه ها استفاده كند. او در مدت كوتاهي توانست روزنامه «سان» را به يك نشريه جنجالي تبديل كند. بدين ترتيب كه بهطور مرتب «صفحه سوم» روزنامه را به عكسهايي از زنان زيبا اختصاص مي داد. از اين جا بود كه ديگر همه دنيا او را بهعنوان يك صاحب رسانه شناختند.
مهم ترين اقدام مرداك راه اندازي شبكه تلويزيوني Fox در آمريكا بود. در اوايل دهه ۱۹۹۰ اقدام به توسعه امپراتوري رسانه اي خود در انگلستان و آسيا كرد و چندين شبكه ماهواره اي را خريد يا تأسيس كرد. مرداك مبلغ ۲۲۵ ميليون دلار براي خريد ۶۳ درصد از STAR TV و يك ميليارد دلار براي حق پخش فوتبال از شبكه Fox پرداخت كرد و در سال ۱۹۹۳ خدمات اينترنت Del Phi را نيز صاحب شد.
با اينحال، كمتر كسي از فهرست دقيق رسانه ها و دارايي هاي او خبر دارد. از سال 2000 تاكنون او تا دلتان بخواهد، روزنامه و راديو و تلويزيون ماهواره اي و كابلي خريده و فروخته كه البته يكي از مهمترين همه آنها، خريد ۹ درصد از كانال ۱۰ رژيم صهيونيستي است و همچنين خريد جنجالي يك شركت در سال ۲۰۰۷. او در سن 76 سالگي ۵ ميليارد دلار به مالكان «داو جونز» داد و اين يكي را هم به فهرست اموالش اضافه كرد. مديريت 105 ساله خانواده بن كرافت بر داو جونز با پيشنهاد ولخرجانه مرداك به پايان رسيد و به اين ترتيب، تنها رقيب گروه رسانهاي رويترز هم در اختيار مرداك قرار گرفت.
در همه اين سال ها مهمترين راز موفيقت مرداك اين بود: روزنامه ها و شبكه هاي ورشكسته را بخر، جريانسازي كن و آن ها را هرطور شده، درست و حسابي بفروش! لطفا حواستان بهعبارت «هرطور شده» باشد تا بعد...
اين سال ها
نفوذ يك پولدار
1- سال 1986 مرداك انتشار الكترونيكي روزنامه هاي خود را در انگليس، آمريكا و استراليا آغاز كرد. اين اقدام در انگليس باعث شد تا 6000 كارمند رسانههاي انگليسي از كار اخراج شوند و اين موضوع بهانهاي براي شورش سنديكاها بود كه تا مدتي لندن را با بحران سياسي مواجه كرد و بهطور جدي محبوبيت مارگات تاچر نخستوزير وقت را كاهش داد. اين ماجرا به پرونده وايپنگ معروف است.
2- آنطور كه نيويورك تايمز گزارش داده در پاييز سال 2003، قانوني در كنگره به تصويب رسيد كه براساس آن، مالكيت شركت ها بر تلويزيون هاي محلي كه در 35 درصد از منازل آمريكايي ها قابلدريافت است، محدود مي شد. ايستگاه فاكس متعلق به مرداك تقريبا در 39 درصد خانه ها قابلدريافت بود و اين مي توانست براي آن مشكلساز شود. اما مرداك با استفاده از لابي هاي قوي اي كه داشت، رايزنيهايش را آغاز كرد تا در پايان با حمايت كاخ سفيد در جلسه اي كه در يك نيمه شب برگزار شد، رهبران كنگره را راضي كرد كه درصد به 39 تغيير پيدا كند.
3- مجله نيويوركر هم مدتي قبل در ويژهنامه اي درباره مرداك نوشت كه چگونه وي در انتخابات شهرداري نيويورك در سال 1977 با حمايت از نامزدي كه در نظرسنجي ها شكست خورده اعلام شده بود، نقش تعيين كننده اي را در انتخاب شهردار نيويورك ايفا كرد. «اد كوچ» كه تا سال 1989 شهردار نيويورك ماند، گفته بود: حمايت «نيويورك پست» نتيجه رقابت انتخاباتي مرا تغيير داد و من بدون مرداك پيروز نمي شدم. نيويوركر يادآوري مي كند كه چطور نخستوزير آينده انگليس از سال 1995، 14 هزار كيلومتر را براي شركت در يكي از نشستهاي نيوزكورپوريشن طي و نظر مرداك را به خود جلب كرده بود.
4- در استراليا و در سال ۱۹۷۲ بعد از موافقت ويتلم رهبر حزب كارگر استراليا مبني بر اتخاذ يك سياست حامي اسراييل، همه رسانه هاي مرداك براي موفقيت «ويتلم» به كار افتادند. اما مدتي بعد «ويتلم» پسر حرف گوشكني نبود و با خلف وعده و فتح باب مذاكره با اعراب از اعطاي امتياز بهره برداري معدن به «هري اوپنهايمر» رئيس شركت عظيم «انگلو - آمريكن» و «كارتل طلا» و «الماس ديبرس» خودداري كرد. مرداك هم با همان ابزاري كه «ويتلم» را به قدرت رسانده بود او را از قدرت بركنار كرد و «باب هاوك» يكي از طرفداران سرسخت صهيونيسم را جايگزينش كرد.
او چطور فكر مي كند؟
مرداك در آمريكا بهعنوان كسي شناخته شده كه با راهاندازي فاكس نيوز، كفه را به نفع رسانه هاي محافظهكار، سنگينتر كرد. اما بسيار ديده شده كه در راستاي منافع تجاري، حاضر است از ايدئولوژي محافظهكارانهاش هم دست بكشد. نشريات وابسته به مرداك در انگليس، حاميان جدي سياستهاي محافظهكارانه مارگارت تاچر و جان ميجر جانشين وي بودند. او در جريان انتخابات پيشين رياستجمهوري ايالات متحده براي انتخاب دوباره هيلاري كلينتون نامزد دموكرات ها در سناي آمريكا از طريق «نيويورك پست» بار ديگر همه را شگفتزده كرد. در يك نمونه ديگر هنگامي كه در يك نظرسنجي، احتمال موفقيت «نيل كينوك» در برابر «توني بلر» در انتخابات رهبري حزب كارگر زياد بود، روزنامه «سان» در صفحه اولش نوشت: «اگر «كينوك» در انتخابات پيروز شود، انگليس به يك ويرانه تبديل مي شود.» در سال ۱۹۹۷ نيز روزنامه هاي مرداك نقش مهمي در پيروزي «بلر» و حزب كارگر در انتخابات اين كشور داشتند. بلر هم البته پس از به قدرت رسيدن با «رومانو پرودي» نخستوزير ايتاليا تماس گرفت و از او خواست تا در راستاي توسعه فعاليت هاي شركت «نيوز كورپوريشن» متعلق به مرداك در اروپا تلاش كند و به اين ترتيب با حامي انتخاباتياش تسويهحساب كرد.
اما رابطه او با حزب كارگر و «توني بلر» در سال ۲۰۰۳ رو به سردي گذاشت. مرداك به «بلر» خاطرنشان كرد كه بيشتر از اين نمي تواند روي اين دوستي حساب كند. او مخالفتش با قانون اساسي اتحاديه اروپا را اعلام كرد و و آن را مايه نابودي حاكميت اقتصادي انگليس دانست. اين در شرايطي بود كه «توني بلر» يكي از موافقان قانون اساسي اتحاديه اروپا به شمار مي رفت. با وجود اين، به دلايلي در سال ۲۰۰۴ اعلام كرد كه اين قانون را به همه پرسي مي گذارد. برخي معتقدند كه دليل اتخاذ اين تصميم پيغام مرداك بوده كه اگر همه پرسي انجام نشود، مبارزات گسترده اي را بر ضد حزب كارگر در انتخابات بعدي انجام خواهد داد.
رابرت مرداك با همه اين احوال اما هميشه به يك چيز وفادار بوده : صهيونيسم !
او يك يهودي است
او البته و خيلي زود به اين نتيجه رسيد كه بهتر است يهودي بودنش را جار نزند و حتي پنهان كند، اين يك قاعده مرسوم در بين يهودي هاي پرنفوذ است كه دين خودشان را كتمان مي كنند و براي اين كار هم هميشه دلايلي وجود داشته.
رابرت مرداك در مورد خودش گفته: «روزنامه ها درباره تولد دوباره من بهعنوان يك مسيحي و كاتوليك چيزهايي مي نويسند. واقعيت اين است كه من مانند يك مسيحي عبادت مي كنم و گاهي به كليساي كاتوليك مي روم، زيرا همسرم يك كاتوليك است، اما من بهطور رسمي تغيير مذهب نداده ام و يك فرزند مذهبي شديد نيستم.»
«ريگ وارن» روحاني مسيحي هم مي گويد: «رابرت مرداك يك مسيحي متولد شده و من پيشواي روحاني او محسوب مي شوم.»
با اين حال بهجز اصل و نسب خانوادگي، ملاحظات غيرقابلانكاري براي صهيونيست بودن مرداك وجود دارد. حمايت هاي بيدريغ و سخاوتمندانه او از صهيونيسم باعث شده كه خيلي ها ادعاي مسيحي بودنش را جدي نگيرند.
جورج پتاكي، فرماندار نيويورك، يكبار گفته بود هيچ روزنامه اي در ايالات متحده بيش از نيويورك پست (متعلق به مرداك) حامي و پشتيبان اسراييل نيست. علاوهبراين، مرداك عضو فعال بسياري از سازمان هاي صهيونيستي از جمله ليگ ضد افترا، اتحاديه استيناف يهودي و موزه يهود در نيويورك، مركز يادبود كوره هاي آدمسوزي است. وي در برخي از آنها همچون اتحاديه استيناف يهود، موفق به كسب جايزه بشردوست سال از دست افرادي مثل هنري كيسينجر يهودي شده است. او همزمان آشكارا از شاخه صهيونيست «راست افراطي» صهيونيستي و افرادي مانند «بنيامين نتانياهو» و «آريل شارون» حمايت مي كند.
او در مراسم جمعآوري كمك مالي براي موزه يهود - مركز يادبود قربانيان كوره هاي آدمسوزي- ، در 29آوريل 2001گفته بود: «من هميشه به آينده اسراييل معتقد بوده و از اهداف جامعه بينالملل يهود طرفداري كردهام.»
مرداك، حتي مدتي قبل با به مزايده گذاشتن كارت دعوت يك مراسم ناهار در نيويورك كه خودش ميزبان آن خواهد بود، اعلام كرد قصد دارد براي دانشگاهي در بيتالمقدس كمك جمعآوري كند. اين كار با انتشار يك آگهي در سايت eBay و با قيمت پايه 25 هزار دلار به مزايده گذاشته شد. مرداك وعده داد هر كسي كه اين مزايده را ببرد، مي تواند با چهار نفر از دوستانش در ستاد مركزي شركت خبري، مهمان او باشد.
اما چرا او بايد يهودي بودنش را كتمان كند؟ براي اين كار دلايل مهمي وجود دارد كه اولين آنها يك استراتژي قديمي صهيونيستهاست كه بر اساس آن، افرادي را انتخاب مي كنند تا با بودجه صهيونيستها ولي به نام شخصي افراد، رسانه هاي گروهي جهان را به زير سيطره صهيونيسم بكشانند. اين افراد، صهيونيست بودنشان را كتمان مي كنند تا بهعنوان افرادي بيطرف و غيرمتعصب تبليغات مؤثرتري داشته باشند.
دليل ديگر باز هم به منفعتطلبي او برمي گردد. مرداك اداي يك مسيحي ارتدوكس را درمي آورد و گاهگاهي به كلسيا مي رود و دعاي مسيحي مي خواند و در رسانه ها و مجامع عمومي، خود را يك مسيحي معرفي مي كند تا جلب نظر اكثريت مسيحي آمريكا آسانتر باشد.
او چه مي خواهد؟
منتقدان و روشنفكران انگليسي كه ميدانند مرداك براي پول بيشتر و تسلط گستردهتر بر رسانه ها از هيچ كاري فروگذار نمي كند، همچنان نگران اقدامات او هستند. او سراغ هر قومي و فرهنگي با نسخه مخصوصي مي رود. همه اين ها براي اين بود كه بدانيد چه كسي و چرا براي ترويج فارسيوان تلاش مي كند، يك يهودي پولدار كه فركانس شبكههايش تقريبا همه جا هستند...
ازدواج اول و ازدواج هاي بعدي
دوستان مرداك
با چه كساني دوست است؟
آريل شارون
او با «آريل شارون» دوستي خوبي داشت و در هنگام رقابت بين شارون و نتانياهو براي رهبري حزب ليكود در سپتامبر ۲۰۰۵ بهشدت از او حمايت كرد و حتي در جريان سفر شارون به آمريكا در ژوئن همان سال برايش ترتيب يك ضيافت شام را داد و به دفاع از ديدگاه هاي او پرداخت.
سام كلي، روزنامهنگار كهنهكار امور خاورميانه در نشريه تايمز با اشاره به دوستي نزديك اين دو نفر چنين نوشته: «دوستي مرداك با نخستوزير اسراييل موجب شده بود كه كارمندان عاليرتبه در روزنامه، شماره هاي مهم نشريه را بازنويسي كنند.
مديران اجرايي مرداك از اين كه مبادا كاري كنند كه باعث ناخشنودي او شود، وحشت دارند. »
توني بلر
دوستي اين دو اگر چه قدمت دارد اما دوام نداشت. مرداك كه از بلر در انتخابات حزب كارگر دفاع كرده بود، ناگهان روابط خود را با او قطع كرد و مدتي بعد در آگوست 2008 به سمت ديويد كامرون نامزد حزب محافظه كار و رقيب گوردون براون گرايش پيدا كرد.
لري سيلوراستين
50 روز قبل از حملات 11 سپتامبر با حمايت مرداك ، سيلوراستين اجاره 99 ساله مركز تجارت جهاني و برج هاي جهاني را بهدست مي آورد.
با انفجار برج هاي جهاني، ساختمان ها تخريب ميشوند. سيلوراستين حق بازسازي مجدد بناها را بهدست آورده و اجازه دارد مساحت مكان تجاري را تا 30 درصد افزايش دهد. ضمن اين كه سيلوراستين به دليل خسارت تخريب مركز تجارت جهاني و درآمدهاي پيشبيني شده آن، 2/7 ميليارد دلار از بيمه ادعاي خسارت مي كند. اين خسارت بهخاطر اموالي است كه او با پيشپرداختي به مبلغ 100 ميليون دلار وجه قرضي از مرداك، اجاره كرده بود. براي همين است كه حادثه 11 سپتامبر بيش از اندازه مشكوك بهنظر مي رسد.
رابرت مورگنتو
مورگنتو رييس موزه يهود و يكي از نزديك ترين دوستان مرداك است. او زماني كه طرح گسترش موزه يهود و مركز يادبود كوره هاي آدمسوزي را آغاز كرد، براي جلب كمك سراغ مرداك رفت و اين پاسخ را شنيد: «من از شما حمايت خواهم كرد، مادامي كه آن را زير 110 طبقه اداره كنيد.» اين يعني حاضر است تا هزينه 110 طبقه براي موزه يهود را پرداخت كند.
ديگران
مرداك زماني با « مارگارت تاچر » روابط خوبي داشت و مي خواست در كنار « رونالد ريگان » در واشنگتن باشد، براي همين روابطش با كاخ سفيد را مستحكم تر كرد. او حتي در ضيافت شام ريگان شركت و بعد از آن نيز روابط دوستانه اي با « ريچارد نيكسون » برقرار كرد.
منبع: http://panjerehweekly.ir
/ن