بررسي دلايل برتري شاهنامه بر گشتاسپ نامه (2

جداي ازاين مباحث که بيشتر توجّه مان به جنبه هاي صوري اشعار دو شاعر بود،بررسي جنبه هاي معنوي سروده هاي اين دو بزرگ،بويژه نحوه استفاده آنها از صور خيال که يکي از جنبه هاي مهمّ و اساسي در ارزش هنري بخشيدن...
يکشنبه، 11 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسي دلايل برتري شاهنامه بر گشتاسپ نامه (2

بررسي دلايل برتري شاهنامه بر گشتاسپ نامه (2
بررسي دلايل برتري شاهنامه بر گشتاسپ نامه (2


 

نويسنده:دکتر جواد مهربان قزل حصار




 

نقد جنبه هاي معنوي
 

جداي ازاين مباحث که بيشتر توجّه مان به جنبه هاي صوري اشعار دو شاعر بود،بررسي جنبه هاي معنوي سروده هاي اين دو بزرگ،بويژه نحوه استفاده آنها از صور خيال که يکي از جنبه هاي مهمّ و اساسي در ارزش هنري بخشيدن به اشعار آنهاست،مي تواند به ما در داوري بهتر کمک نمايد . در اين بخش،شعر اين دو شاعر بزرگ به لحاظ چگونگي کاربرد انواع صور خيال مورد بررسي قرار خواهد گرفت.

1ـ تشبيه
 

چنانکه مي دانيم تشبيه يکي از پربسامدترين انواع صور خيال و متداول ترين راه آفرينش تصاوير خيال انگيز در آثار منظوم و منثور فارسي است . بررسي تشبيه از جهات مختلف مي تواند مورد توجّه قرار گيرد و از هر منظري،اين قابليّت را دارد که دريچه اي نو و تازه بر دنياي تفکّر و تخيّل شاعر باز نمايد و ما را به اعماق روح و روان ،زندگي و سطح علمي واعتقادات مذهبي و ..شاعر رهنمون سازد. دراين مقاله فرصت چنين کاري نيست؛بنابراين نگاه ما بيشتر به جنبه هاي تطبيقي و کاربردي اين آرايه است .
در بررسي تشبيهات بکار رفته در هزار بيت گشتاسپ نامه و همين تعداد از داستان بيژن و منيژه ،دقيقي 59تشبيه به کار برده است . حال آنکه در ابيات فردوسي اين صورت خيال 80بار کاربرد داشته است واين امر نشان دهنده توجّه بيشتر فردوسي به مقوله تشبيه در شعر است . تشبيهات دقيقي،تمامي ساده و حسّي هستند و در همه موارد جز يک مورد که اسب را به ديو تشبيه نموده است طرفين تشبيه محسوس هستند از بين اين تعداد، تشبيه پهلوانان و يا اسب آنان به شير،بيشترين بسامد را دارند (8مورد )و پس از آن تشبيه به ماه(6مورد)و تن پهلوانان و يا اسب آنها به پيل (5مورد)مرتبه دوم و وسوم را دارا مي باشند ،مشبهٌ به هاي شعر دقيقي عبارتند از :
مکّه، نوبهار، فريدون، افراسياب ، سام،رستم ،آرش ، چشمه ،آب ،خورشيد، سرو، گرگ ،کوه ،نيل ،آهو، ابر غرّنده ،ستون،تيغ، آتش ،باد ،چراغ ، تگرگ ،درخت ،بيشه ني، پتک و ستاره .
بيشترين اين تشبيه ها،مفرد به مفرد هستند و تنها پنج مورد تشبيه مرکب به قرار ذيل در ابيات او ديده مي شود :
-همي تافتي بر جهان يکسره
چو اردي بهشت، آفتاب از بره
(ص894)
-به لشگر گرد دشمن اندرفتاد
چواندر گياه آتش و تيز باد
(ص910)
-بدان لشکر دشمن اندر فتاد
چنانچون در افتد به گلبرگ باد
(ص914)
-درفش فراوان برافراشته
همه نيزه ها ز ابر بگذاشته
-چو رسته درخت از بر کوهسار
چو بيشه نيستان به وقت بهار
(ص901)
-فروغ سر نيزه و تير و تيغ
بتابد چنانچون ستاره زميغ
(ص904)
تشبيهات فردوسي نيز از همان ويژگي هاي تشبيهات دقيقي برخوردارند، با اين تفاوت که مشبهٌ به هاي فردوسي بسيار متنوّع هستند و تنها ده مورد آنها بين 2تا7بار تکرار شده اند که عبارتند از پيل (7بار)، پري(5بار)،ابر بهاري يا ابر، خورشيد يا آفتاب ، سرو وگل (هر کدام 3بار)،گلاب،سيم ،گراز و شير (هر کدام 2بار )ساير مواردي که در ابيات بيژن و منيژه (1000 بيت مورد مطالعه )طرف دوم تشبيه قرار گرفته اند؛ عبارتند از :
دريا ،گنج گم کرده ، گل ،الماس ، نوروز، سرگراز،مرغ، لعل،آذر گشسب ،بهشت، چشم خروس ،ماه ، سياووش ،آتش بت خانه چين،طاووس،پشت پلنگ ، بيد،بت، سنگ، نهنگ،بهار، جويبار، مهار،گلگون گودرز،خنگ شباهنگ فرهاد،پولاد،روبه،پرميان ، چراغ، ديباي رومي، سيمرغ،تيغ ، نيام، درخت،گنج، در،بند و گوژ پشت ،اين تنوّع و کثرت مشبهٌ به ها،نشانگر ديد وسيع و تخيّل گسترده تر فردوسي نسبت به دقيقي است و همين امر باعث شده که شعر فردوسي نسبت به دقيقي از ين حيث جذاب تر و پرکشش تر باشد . تنوّع و عدم تکرار تشبيهات،ما را در هر بيت با تخيّلي نو و بديع روبرو مي سازد و شعر از يکنواختي خارج شده، کشش و رغبت بيشتري در خواننده ايجاد مي نمايد .

2ـ استعاره
 

يکي ديگر از عناصر مهمّ جلوه گري و نمود تخيّل شاعرانه که به دليل ابهام بيشتر، لذّت هنري زيادتري را نسبت به تشبيه نصيب خواننده مي سازد،استعاره است. در ابيات دقيقي تقريباً 22بار و در هزار بيت فردوسي تقريباً 27بار از استعاره استفاده شده است و از اين حيث اگر چه اختلاف زياد نيست امّا اگر به جز آمار به کيفيّت ساختار استعاره ها نيز توجه شود نتايج جالب توجّهي بدست مي آيد.

الف- تنوّع مستعارٌمنه ها
 

در شعر دقيقي،برخي از استعاره ها تکراري هستند چنانکه در همين تعداد کم کاربرد استعاره ،فقط چهار بار فيل، سه بار ماه، دو بار آفتاب، ودو بار چراغ دل ،يعني 50%کل استعاره هاي دقيقي را شامل مي شوند و ساير استعاره ها نيز کاملاً ساده و ابتدايي هستند و کمتر استعاراتي از اين دست را مي توان در شعر او ديد.
خردمند گفت:اي گران مايه شاه
هميشه به تو تازه بادا کلاه
(ب901)
امّا در شعر فردوسي استعاره ها از تنوّع بيشتري برخوردارند و در عين محدوديّت ، استعاره هاي او هنرمندانه تر و بيشتر موارد،نوتر و حاصل خلاقيّت وتخيّل شاعرانه اوست نظير:
و از آن کم بپرسد فرخنده شاه
از اين ژرف دريا و تاريک چاه
(ب905)
ز تو دور بادا دو چشم نياز
دل بد سگالت به گرم و گداز
(ب811)
نگه کن بدين گنبدِ گوژ پشت
که خيره چراغ دلم را بکشت
(ب830)
بدانگه که گل بر نشاندت باد
چو بر سر همي گل فشاندت باد
زمين چادر سبز در پوشدا
هو بر گلان زار بخروشدا
(ب5-574)
همي گرز باريد همچون تگرگ
ابر جوشن و نيزه و خود و ترگ
(ب1215)

ب- تنوّع در استعاره
 

در شعر دقيقي از 22 مورد استعاره ،19مورد آن استعاره مصرّحه و سه بار استعاره مکنيّه است.در حالي که در ابيات بيژن و منيژه ،18مورد استعاره مصرّحه و 9بار استعاره مکنيّه به کار رفته است، يعني يک سوم استعاره هاي فردوسي از نوع استعاره مکنيّه است؛ در حالي که اين مورد در شعر دقيقي حدود يک هفتم استعاره هاي او را شامل مي شود .
علاوه بر اين،تشخيص (جاندار پنداري )که خود در حقيقت به لحاظ ساختار، زير مجموعه استعاره مکنيّه به حساب مي آيد ،در شعر دقيقي به چشم نيامد حال آنکه در شعر فردوسي موارد ذيل را مي توان برشمرد .
بدانگه که گل بر نشاندت باد
چو بر سر همي گل فشاندت باد
زمين چادر سبز در پوشدا
هوا بر گلان زار بخروشدا
(ب5-574)
ز تو دور بادا دو چشم نياز
دل بد سگالت به گُرم و گداز
(ب811)
مستعارٌ منه هاي به کار رفته در شعر دقيقي عبارتند از :
پير گرگ، بلند آفتاب ، پيل،ماه، چراغ دل، ژرف دريا، تاريک راه ، آسمان ،شير ، کوه، درخت، نرّه شير و خورشيد(در استعاره هاي مکنيّه ) و در استعاره هاي فردوسي عبارتند از :
پري ، پري زاده ، گوژپشت (گنبد گوژ پشت)، دود،گور ژيان، ديو سپيد، خورشيد، ماه،سياوش و انسان(در استعاره مکنيّه يا تشخيص )، جوي، ديو، چراغ دل و تاريکي. چنانکه در اين جا نيز مشاهده مي گردد،فردوسي از دقيقي هنرمندانه تر با استعاره برخورد کرده است و هم از حيث تنوّع و هم به لحاظ ساختار، استعاره هاي فردوسي تفوّق و برتري چشمگيري بر استعاره هاي دقيقي دارد .

3-کنايه
 

يکي از ظرفيّت هاي بالاي زبان فارسي که به آن اعتبار هنري خاصي بخشيده و آن را در بين زبان هاي ديگر ممتاز نموده، «کنايه»است. کاربرد کنايه در بين فارسي زبانان چندان رايج است که حتّي در زبان محاوره نيز جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص داده ؛به طوري که کمتر پيش مي آيد که در ضمن گفتار روزمرّه بين دو نفر، چندين بار از کنايه استفاده نشود .
«کنايه يکي از صورتهاي بيان پوشيده و اسلوب هنري گفتار است. بسياري از معاني را که اگر با منطق عادي گفتار ادا کنيم لذت بخش نيست و گاه مستهجن و زشت مي نمايد، از رهگذر کنايه مي توان به اسلوبي دلکش و مؤثّر بيان کرد، جاي بسياري از تعبيرات و کلمات زشت و حرام را مي توان از راه کنايه به کلمات وتعبيراتي داد که خواننده از شنيدن آنها هيچگونه امتناعي نداشته باشد و شايد سهم عمده در استعمال کنايات در همين حوزه، مفاهيمي باشد که بيان مستقيم و عادي آنها مايه تنفّر خاطر است.(صور خيال در شعر فارسي،ص1-140).
بررسي اشعار اين دو شاعر از ديدگاه کاربرد کنايه، اين نکته را معلوم مي دارد که فردوسي به مراتب بيشتر از اين قابليّت هنري زبان بهره جسته است چنانکه کنايه هاي او دو برابر دقيقي است :

الف –کنایه های گشتاسپ نامه
 

صفحه

کنایه

موضوع

ردیف

889

بر رُستن درخت

مردن

1

916

بر سر افتادن

809

گرگ با میش آب خوردن

عدالت

2

همان

بیرون کردن گرگ از رمه میش

894

سرت سبز باد و تن و جان درست

آرزوی سلامتی

3

923

که تا جاودان سبز بادات سر

895

به روز سپیدم ستاره بدید

فرارسیدن غم

4

900

 پر از خون شده دل پر از آب چشم

911

کم از درد او دل پر از خون شدست

905

چو خورشید گون گوشت بر شد به گاه

شادمان شدن

5

903

همی راند از خونِ بد خواه جوی

کشتن دشمن

6

904

که روزم همی گشت خواهد سیاه

بدبختی

7

910

روز سپیدش شب تیره شد

911

کلاه از بر چرخ بگذارمش

مقام و مرتبت دادن

8

905

فروغ ستاره بشد ناپدید

روز شدن

9

915

همی بر کشید از جگر باد سرد

افسوس

10

923

چرا دارد از من دل شاه میغ

ناراحت شدن

11

ب – کنایه های بیژن و منیژه
 

شماره بیت

کنایه

موضوع کنایه          

ردیف

 

جهان ساز نو خواست آراستن

بهار شدن

1

 

بر آزادگان بر بگسترد مهر

مهربانی کردن

2

87

سرت سبز باد ودلت پر زداد

آرزوی سلامتی

3

95

زهر تلخ و شوری بباید چشید

سختی و سستی دیدن

4

114و279  

بجوشید خونش به تن بر زخشم

عصبانی شدن

5

121

همه چشمش از روی او تیره شد

200

و  گر خاست اندر جهان رستخیز

آشوب برخاستن

6

219

بیفروزی این جان تاریک من

شادمان کردن

7

261

بدست از مژه خون مژگان برفت

اشک و گریه

8

401

بپالایم از دیدگان آب زرد

440

زجان را به خوناب شستن گرفت

352

کننده همی کند جای درخت

تقدیر

9

261

اگر تاج دارد بد اختر بود

بدبخت شدن

10

262

همانا که برگشتم امروز هور

359

 چو برزد بر آن آتش تیز اب

فرونشاندن فتنه

11

396

به ایران و توران شوم روی زرد

خجل شدن

12

406

زدیوانها نام او کس نخواند

مردن

13

408

دلش با زبان، شاه ، بر جای دید

صداقت

14

552

به دشنام بگشاد خسرو زبان

دشنام دادن

15

421

به خاک اندر انداختی افسرم

کاستن پایگاه

16

630

نوشته همه نام تو بر نگین

بنده و در فرمان کسی بودن

17

696

همی برکشید از جگر باد سرد

حسرت و غم

18

836

یکی باد سرد از جگر بر کشید

 

 

650

دو روزه به ی روز بگذاشتی

سرعت

19

809

زمین را ببوسید و دم در کشید

سخن گفتن

20

826

بدانست کامد غمش را کلید

پایان غم

21

 

شوم پیش بیژن بغلتم به خاک

طلب عفو کردن

22

4-اغراق
 

به طور حتم، يکي از نکات بسيار ارزشمند و بلکه اساسي در آثار حماسي اغراق است؛ تا جايي که مي توان گفت:«اغراق، روح کلام حماسي است و حماسه بدون آن بي روح، مرده و بي ارزش است. چنانکه مي دانيم از انواع صور خيال – بر طبق همان اصطلاحات قديم –بيشترين نوعي که در حماسه مي تواند مورد استفاده قرار گيرد، مبالغه يا غلواست...از بررسي شاهنامه و قياس کار فردوسي با دو حماسه سراي قبل و بعدش يعني دقيقي و اسدي ،اين نکته به روشي دانسته مي شود که عنصر عمومي و اصلي درخيال حماسه اي،بايد مبالغه و اغراق باشد، آنگونه که در شاهنامه هست، نه استعاره وديگر مجازهايي که ذهن را به تأمّل در ريزه کاري ها و جزييّات وا مي دارد».(صور خيال در شعر فارسي،ص384).
در گشتاسپ نامه،اغراق جايگاه خاصّي دارد امّا حقيقتاً بايستي گفت که اين اغراق ها نسبت به فردوسي، بسيار ابتدايي و در عين حال تکراري هستند ،سادگي اغراق هاي دقيقي باعث گرديده است که اين گونه تصاويراو، از صلابت و ابهّتي که اغراق به کلام حماسي مي بخشد ،برخوردار نباشد. از 9مورد اغراق دقيقي دراين اثر،تنها يک بيت وجودداردکه اغراق با استعاره در آميخته است:
تو گويي هوا ابر بارد همي
وز آن ابرالماس بارد همي
(ص902)
و در ساير موارد، تمامي اغراقها، گاه گاه با نوعي نگاه تکراري، در قالب توصيف ميدان هاي مبارزه و صف آرايي سپاهيان و شرح اغراق آميزي از کشتگان همراه است که در کلامي بسيار ساده و ابتدايي بيان شده :
سوي رزم ارجاسپ لشکر کشيد
سپاهي که هرگز چنان کس نديد
ز تاريکي و گُردِ پاي سپاه
کسي روز روشن نديد ايچ راه
ز بس بانگ اسپان و از بس خروش
همي ناله کوس نشنيد گوش
درفش فراوان برافراشته
همه نيزه ها زابر بگذاشته
چو رسته درخت از بر کوهسار
چو بيشه نيستان به وقت بهار
(ص901-900)
پس آن لشکرِ نامدار بزرگ
به دشمن در افتد چو شير سترگ
همي تا زند اين بر آن، آن بر اين
زخون يلان سرخ گردد زمين
يلان را بباشد همه روي زرد
چو لرزه بر افتد به مردان مرد
برآيد به خورشيد گُردِ سپاه
نبيند کس از گرد،تاريک راه
(ص903)
چو ايشان فگندند اسپ از ميان
گوان و جوانان ايرانيان
همه يکسر از جاي برخاستند
جهان را به جوشن بياراستند
از ايشان بکشتند چندان سپاه
کز آن آسياها به خون بر، بگشت
(ص917)
برخلاف دقيقي، فردوسي يکي ديگر از انواع صور خيال را با اغراق در آميخته و از اين راستا، اغراق هاي شاعرانه تري را خلق نموده است :
به بيشه در آمد به کردار شير
کمان را به زه کرد مرد دلير
چوابر بهاران بغرّيد سخت
فروريخت پيکان چو برگ درخت
برفت از پس خوک چون پيل مست
يکي خنجر آبديده به دست
همه جنگ را پيش او تاختند
زمين را به دندان برانداختند
زدندان همي آتش افروختند
تو گفتي که گيتي همي سوختند
گرازي بيامد چون آهرمنا
زره را بدرّيد بر بيژنا
(ب127-122)
همي رفت چون پيل کفک افگنان
سر گور و آهو زتن برکنان
زچنگال يوزان همه دشت غرم
دريده دل او پر از داغ و گُرم
همه گردن گور زخمي کند
چه بيژن چه تهمورث ديو بند
تذوران به چنگال باز اندرون
چکان از هوا بر سمن ، برگ خون
(ب122-109)
منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 14



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط