دل عاشق به جان فرو نايد شاعر : خاقاني همتش بر جهان فرو نايد دل عاشق به جان فرو نايد سر به هفت آسمان فرو نايد خاکيي را که يافت پايهي عشق سر عاشق بدان فرو نايد ور دهد تاج عقل با دو کلاه جز به صحراي جان فرو نايد عشق اگر چند مرغ صحرائي است که به هيچ آشيان فرو نايد سالها شد که مرغ در سفر است که خرد در ميان فرو نايد حلقهي کاروان عشق آنجاست ز آن سوي کاروان فرو نايد عاقبت نيز جز به صد فرسنگ تا به تو ناگهان فرو نايد تو نداني که چيست...