ني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد

ني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد شاعر : خاقاني ني و هم من به وصف جمال تو در رسيد ني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد چندين هزار فتنه ازان يک نظر رسيد اين چشم شور بخت تو را ديد يک نظر ني از توام سلام و نه از دل خبر رسيد عمري است کز تو دورم و زان دل شکسته‌ام جانم ز لب گذشت و به بالاي سر رسيد از دست آنکه دست به وصلت نمي‌رسد بي‌آگهي سينه مرا بر جگر رسيد هر تير کز گشاد ملامت برون پريد چو روزي از قضا و قدر اين قدر رسيد با اين همه به يک نظر از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد
ني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد
ني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد

شاعر : خاقاني

ني و هم من به وصف جمال تو در رسيدني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد
چندين هزار فتنه ازان يک نظر رسيداين چشم شور بخت تو را ديد يک نظر
ني از توام سلام و نه از دل خبر رسيدعمري است کز تو دورم و زان دل شکسته‌ام
جانم ز لب گذشت و به بالاي سر رسيداز دست آنکه دست به وصلت نمي‌رسد
بي‌آگهي سينه مرا بر جگر رسيدهر تير کز گشاد ملامت برون پريد
چو روزي از قضا و قدر اين قدر رسيدبا اين همه به يک نظر از دور قانعم
خاقاني اين خبر ز دل خويش بر رسيددوري گزيدن از در تو دل نمي‌دهد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.