تشنهي دل به آب مينرسد تشنهي دل به آب مينرسدشاعر : خاقاني ديده جز بر سراب مينرسدتشنهي دل به آب مينرسدچون بخواني جواب مينرسدقصهي درد من رسيد به توکز تو رويم به آب مينرسدروي چون آب کردهام پر چينکه مگس در عقاب مينرسدنرسم در خيال تو چه عجبکه خيالت به خواب مينرسدکي وصالت رسد به بيداريور رسد جز عذاب مينرسدنرسد بوي راحتي به دلمجز مرا اين عقاب مينرسددوست را دشمني و دشمن دوستعوض يک خراب مينرسددل و عمرم خراب گشت و ز توآن خود از هيچ باب مينرسدبرسد گوئي از پس وعدهکه به هيچ آفتاب مينرسدبرسد ميوهاي است در باغتقسم جز زهر ناب مينرسداز لب نوش تو به خاقاني