بهشت صدرا تا دولت تو در دربست

بهشت صدرا تا دولت تو در دربست شاعر : خاقاني بر آستان تو درهاي آسمان بگشاد بهشت صدرا تا دولت تو در دربست يماني ظفر از تيغ تو گرفت نژاد قريشي هدي از رايت تو کرد شرف ز درگه تو گريبان دريده شد بيداد به بارگاه تو دامن کشان رسيد انصاف از آن قبل ز قبول فنا شده است آزاد سپهر مهره‌ي بازوي بندگان تو گشت که صورت شب و روز آمد آبنوس نهاد سيه سپيد جهان گوئي از دوات تو خاست مدام جام معاني کشند تا بغداد به ياد حضرت تو يوسفان مصر سخن کجا رضاي تو نبود،...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بهشت صدرا تا دولت تو در دربست
بهشت صدرا تا دولت تو در دربست
بهشت صدرا تا دولت تو در دربست

شاعر : خاقاني

بر آستان تو درهاي آسمان بگشادبهشت صدرا تا دولت تو در دربست
يماني ظفر از تيغ تو گرفت نژادقريشي هدي از رايت تو کرد شرف
ز درگه تو گريبان دريده شد بيدادبه بارگاه تو دامن کشان رسيد انصاف
از آن قبل ز قبول فنا شده است آزادسپهر مهره‌ي بازوي بندگان تو گشت
که صورت شب و روز آمد آبنوس نهادسيه سپيد جهان گوئي از دوات تو خاست
مدام جام معاني کشند تا بغدادبه ياد حضرت تو يوسفان مصر سخن
کجا رضاي تو نبود، نبود و بود مبادز بود بنده و نابود او چه برخيزد
که آب و دانه‌ي سيمرغ جم تواند دادرضاي خاطر من چون توئي تواند جست
که در جهان سخن بنده بي‌نظير افتادخدايگان سپهر آستان نکو داند
کجا خليل پيمبر ه از دروگر زاددر آن مبين که ز پشت دروگري زاده است
اگرچه موي برند اين و آن در اين بنيادز بنده بوي برند آن و اين در اين صنعت
هنر در آن، که ز الماس بشکند پولاددر آن چه عيب که از سرب بشکند الماس
بدين دليل پدر نام من بديل نهادبدل من آمدم اندر جهان سنائي را
که ره نبود نفس را که گويدم فرياددهان دهر به گوهر چنان بياکندم
ز خشک بيد هر افسرده‌اي چه اري يادبه باغ خاطر من خواه تازه نخل سخن
ز بيد کرم توان يافت چون بجنبد بادز نخل، ميوه توان چيد چون بيازي دست
جهان به مدح تو تازه کنم بقاي تو باداگر جهان من از غم کهن شده است رواست
چو جاي گنج سگالي خراب به کاباددلي که مدح تو سازد شکسته به که درست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.