اي به بر کرده بي وفايي را

اي به بر کرده بي وفايي را شاعر : سنايي غزنوي منقطع کرده آشنايي را اي به بر کرده بي وفايي را بنما خلق انبيايي را بر ما امشبي قناعت کن خوبي و لطف و روشنايي را اي رخت بستده ز ماه و ز مهر برکش اين رومي و بهايي را زود در گردنم فگن دلقي جمله ياري دهند نايي را چنگي و بربطي به گاه نشاط منهزم کرده‌اي ختايي را با چنان روي و با چنان زلفين آبي و خاکي و هوايي را آتشي نزد ماست خيز و بيار هيچ بيگانه‌ي مرايي را بار ندهند نزد ما به صبوح ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي به بر کرده بي وفايي را
اي به بر کرده بي وفايي را
اي به بر کرده بي وفايي را

شاعر : سنايي غزنوي

منقطع کرده آشنايي رااي به بر کرده بي وفايي را
بنما خلق انبيايي رابر ما امشبي قناعت کن
خوبي و لطف و روشنايي رااي رخت بستده ز ماه و ز مهر
برکش اين رومي و بهايي رازود در گردنم فگن دلقي
جمله ياري دهند نايي راچنگي و بربطي به گاه نشاط
منهزم کرده‌اي ختايي رابا چنان روي و با چنان زلفين
آبي و خاکي و هوايي راآتشي نزد ماست خيز و بيار
هيچ بيگانه‌ي مرايي رابار ندهند نزد ما به صبوح
چکنم جور هر کجايي راچون بود يار زشت پر معني
وز ميان بانگ زن سنايي راچو شدي مست جاي خواب بساز


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط