تا بديدم بتکده بي بت دلم آتشکدست

تا بديدم بتکده بي بت دلم آتشکدست شاعر : سنايي غزنوي فرقت نامهرباني آتشم در جان ز دست تا بديدم بتکده بي بت دلم آتشکدست بر فراق من بگريد گويد اين مسکين شدست هر که پيش آيد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تا بديدم بتکده بي بت دلم آتشکدست
تا بديدم بتکده بي بت دلم آتشکدست
تا بديدم بتکده بي بت دلم آتشکدست

شاعر : سنايي غزنوي

فرقت نامهرباني آتشم در جان ز دستتا بديدم بتکده بي بت دلم آتشکدست
بر فراق من بگريد گويد اين مسکين شدستهر که پيش آيد مرا گويد چه پيش آمد ترا
جاي ديگر ساز منزل نه جهان تنگ آمدستاي فراق از من چه خواهي چون بنفروشي مرا
سنگ را رحمت نباشد اين حديثي بيهدستتا مگر سنگين دلت را رحمت آيد بر دلم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط