زان چشم پر از خمار سرمست

زان چشم پر از خمار سرمست شاعر : سنايي غزنوي پر خون دارم دو ديده پيوست زان چشم پر از خمار سرمست ناخورده شراب چون شود مست اندر عجبم که چشم آن ماه بي دست و کمان و قبضه و شست يا بر دل خسته چون زند تير زنار چهار کرد بر بست بس کس که ز عشق غمزه‌ي او پيچند بر آن دو زلف چون شست برد او دل عاشقان آفاق متواري شد به خانه بنشست چون دانست او که فتنه بر خاست زان نيست شگفت جاي آن هست يک شهر ازو غريو دارند دارند به فرق سر ازو دست دارند به پاي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زان چشم پر از خمار سرمست
زان چشم پر از خمار سرمست
زان چشم پر از خمار سرمست

شاعر : سنايي غزنوي

پر خون دارم دو ديده پيوستزان چشم پر از خمار سرمست
ناخورده شراب چون شود مستاندر عجبم که چشم آن ماه
بي دست و کمان و قبضه و شستيا بر دل خسته چون زند تير
زنار چهار کرد بر بستبس کس که ز عشق غمزه‌ي او
پيچند بر آن دو زلف چون شستبرد او دل عاشقان آفاق
متواري شد به خانه بنشستچون دانست او که فتنه بر خاست
زان نيست شگفت جاي آن هستيک شهر ازو غريو دارند
دارند به فرق سر ازو دستدارند به پاي دل ازو بند
دست همه عاشقانش بشکستتا عزم جفا درست کرد او


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط