عشق بازيچه و حکايت نيست

عشق بازيچه و حکايت نيست شاعر : سنايي غزنوي در ره عاشقي شکايت نيست عشق بازيچه و حکايت نيست درد عشاق را نهايت نيست حسن معشوق را چو نيست کران جز به دل بردنش ولايت نيست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق بازيچه و حکايت نيست
عشق بازيچه و حکايت نيست
عشق بازيچه و حکايت نيست

شاعر : سنايي غزنوي

در ره عاشقي شکايت نيستعشق بازيچه و حکايت نيست
درد عشاق را نهايت نيستحسن معشوق را چو نيست کران
جز به دل بردنش ولايت نيستمبر اين ظن که عشق را به جهان
زان که در عشق روي و رايت نيسترايت عشق آشکارا به
رويت صدق چون روايت نيستعالم علم نيست عالم عشق
قوت عشق او به غايت نيستهر که عاشق شناسد از معشوق
عاشقي را دلي کفايت نيستهر چه داري چو دل ببايد باخت
هر کرا کفر چون هدايت نيستبه هدايت نيامدست از کفر
چون ز معني درو سرايت نيستکس به دعوي به دوستي نرسد
بجز از تحفه و عنايت نيستنيک بشناس کانچه مقصودست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط