معشوقه از آن ظريفتر نيست

معشوقه از آن ظريفتر نيست شاعر : سنايي غزنوي زان عشوه‌فروش و عشوه خر نيست معشوقه از آن ظريفتر نيست زو هيچ بتي شگرف‌تر نيست شهريست پر از شگرف ليکن کس را چو مسيح يک پسر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معشوقه از آن ظريفتر نيست
معشوقه از آن ظريفتر نيست
معشوقه از آن ظريفتر نيست

شاعر : سنايي غزنوي

زان عشوه‌فروش و عشوه خر نيستمعشوقه از آن ظريفتر نيست
زو هيچ بتي شگرف‌تر نيستشهريست پر از شگرف ليکن
کس را چو مسيح يک پسر نيستمريم کده‌ها بسيست ليکن
انصاف بده چنو دگر نيستفرزند بسيست چرخ را ليک
چون نيزه همه تنش کمر نيستآن کيست که پيش تير بالاش
در زير ولايت قمر نيستچون او قمري قمار دل را
جز ديده‌ي عاشقان سپر نيستشمشيرکشان چشم او را
چون کان همه خاطرش گهر نيستآن کيست کز آفتاب رويش
يارب زنهار تا چه در نيستدر تاب دو زلفش از بلاها
رويش گويان که روي گر نيستاز بلعجبان نيايدش روي
زو هيچ خطير با خطر نيستسم زهر بود به لفظ تازي
اين نادره بين که جز شکر نيستدندان و لب چو سين و ميمش
حقا که جز از حذر حذر نيستدر عشق و بلاش جان و دل را
غم هست وليک آن دگر نيستشادي و غمست عشق و ما را
چه سود که هيچ بي‌جگر نيستاز رد و قبول دلبران را
گر زر نبود ترا خطر نيستاو سيم‌بر است و سيم زي او
روي چو زرست و روي زر نيستما را چه ز سيم او که ما را
گر هست حريف ما دگر نيستحقا که ظريف روزگاران
کان بر سر هيچ تاجور نيستما را کلهي نهاد عشقش
غم تاج سرست و درد سر نيستاندر طلبش سوي سنايي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط