عشق رخ تو بابت هر مختصري نيست عشق رخ تو بابت هر مختصري نيستشاعر : سنايي غزنوي وصل لب تو در خور هر بي خبري نيستعشق رخ تو بابت هر مختصري نيستيک لحظه ترا سوي دل ما نظري نيستهر چند نگه ميکنم از روي حقيقتدر هستي خويشم به سر تو که سري نيستتا پاي تو از دايرهي عهد برون شدهر چند که آرام تو جز باد گري نيستبر تو بدلي نارم و ديگر نکنم ياداسبي که به کار آيد بي داغ خري نيستدر بند خسي وين عجبي نيست که امروزمن بنده مقرم که خود از من بتري نيستخصم به بدي گفتن من لب چه گشايدالمنة الله که ترا دردسري نيستبسيار جفا هات رسيدست به رويمدلسوزتر از عشق من و تو سمري نيستبسيار سمرهاست در آفاق وليکنافتاد به دام تو و از تو گذري نيستبسيار گذر کرد در آفاق سنايي