کار دل باز اي نگارينا ز بازي در گذشت شاعر : سنايي غزنوي شد حقيقت عشق و از حد مجازي در گذشت کار دل باز اي نگارينا ز بازي در گذشت کار بازي بازي از لاف و بازي در گذشت گر به بازي بازي از عشقت همي لافي زدم چون ز من پيشي گرفت از اسب تازي در گذشت اندک اندک دل به راه عشقت اي بت گرم شد تير چون از شست شد از دست غازي در گذشت سودکي دارد کنون گر گويد اي غازي بدار زلف دلدوز تو از طرار رازي در گذشت چشم خونخوار تو از قتال سجزي دست برد از بت چيني و ماچين...