ايام چو من عاشق جانباز نيابد ايام چو من عاشق جانباز نيابدشاعر : سنايي غزنوي دلداده چنو دلبر طناز نيابدايام چو من عاشق جانباز نيابديک دلشده او را ز ره ناز نيابداز روي نياز او همه را روي نمايدپيشم به دو صد غمزهي غماز نيابدبگداخت مرا طرهي طرارش از آن سانکز من به جز از گوش من آواز نيابدچونان شدهام من ز نحيفي و نزاريداند که چنو يک بت دمساز نيابدرفتست بر دوست نيايد بر من دلزان باز نيايد که مرا باز نيابدگشتست دل آگاه که من هيچ نماندم