آنکس که ز عاشقي خبر دارد

آنکس که ز عاشقي خبر دارد شاعر : سنايي غزنوي دايم سر نيش بر جگر دارد آنکس که ز عاشقي خبر دارد تن پيش بلا و غم سپر دارد جان را به قضاي عشق بسپارد گه سنگ تعب به زير سر دارد گه دست بلا فراز دل گيرد دل را ز هواي نفس بر دارد پيوسته چو من فگنده تن گردد هر دم زدني رهي دگر دارد بگسسته شود ز شهر و ز مسکن آن زهر به گونه‌ي شکر دارد هر چند که زهر عشق مي نوشد کو جز به جمال حق نظر دارد وان ديده به دست غير بردوزد طبع تو طريق مختصر دارد اي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آنکس که ز عاشقي خبر دارد
آنکس که ز عاشقي خبر دارد
آنکس که ز عاشقي خبر دارد

شاعر : سنايي غزنوي

دايم سر نيش بر جگر داردآنکس که ز عاشقي خبر دارد
تن پيش بلا و غم سپر داردجان را به قضاي عشق بسپارد
گه سنگ تعب به زير سر داردگه دست بلا فراز دل گيرد
دل را ز هواي نفس بر داردپيوسته چو من فگنده تن گردد
هر دم زدني رهي دگر داردبگسسته شود ز شهر و ز مسکن
آن زهر به گونه‌ي شکر داردهر چند که زهر عشق مي نوشد
کو جز به جمال حق نظر داردوان ديده به دست غير بردوزد
طبع تو طريق مختصر دارداي يار مقامر خراباتي
در کوي مقامري مقر داردبنماي به من کسي که او چون من
يا از دل بي دلان خبر دارديا از ره کم زنان نشان جويد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط