زلف پر تابت ما در تاب کرد شاعر : سنايي غزنوي چشم پر خوابت مرا بي خواب کرد زلف پر تابت ما در تاب کرد آنکه با تار قصب مهتاب کرد با تن من کرد نور عارضت تا دلم چو گوي در طبطاب کرد عنبرين زلف چو چوگان خم گرفت تا سرشگم سرخ چون عناب کرد وان لب عناب گونت طعنه کرد مست و هالک بي نبيد ناب کرد گر عجب بود آنکه عشق تو مرا چشم من پر لولو خوشاب کرد اين عجبتر آنکه عشقت رايگان چشمهي خورشيد را محراب کرد ميغ روي خوب چون خورشيد تو همچو ابدالان...