هر کرا در دل خمار عشق و برنايي بود هر کرا در دل خمار عشق و برنايي بودشاعر : سنايي غزنوي کار او در عاشقي زاري و رسوايي بودهر کرا در دل خمار عشق و برنايي بودآري اندر عاشقي زاري و شيدايي بوداين منم زاري که از عشق بتان شيدا شدمبا غم عشقت کجا در دل شکيبايي بوداي نگارين چند فرمايي شکيبايي مراعاشقي جانانه خودکامي و خودرايي بودمر مرا گفتي چرا بر روي من عاشق شديآنکه صفرايي نشد در عشق سودايي بودشد دلم صفرايي از دست فراق اين جمالبر حقيقت دان که او در عشق هر جايي بودآن که يک ساعت دل آورد و ببرد و باز دادجز کسي کو در ره تحقيق بينايي بوداز سخنهاي سنايي سير کي گردند خودهر کرا بر جان و دل عشق زليخايي بوداز جمال يوسفي سيري نيابد جاودان