تا رقم عاشقي در دلم آمد پديد شاعر : سنايي غزنوي عاشقي از جان من نبست آدم بريد تا رقم عاشقي در دلم آمد پديد حرف و بيان شد نهان نام و نشان شد پديد در صفت عاشقي لفظ و عبارت بسوخت گشت ز ما منقطع هر که به ما در رسيد قافله اندر گذشت راه ز ما شد نهان محمل عشق مرا خاک نيارد کشيد مشکل درد مرا چرخ نداند گشاد راه خرابات گير رود و سرود و نبيد اي پسر از هر چه هست دست بشوي و برو