تا کي از ناموس هيهات اي پسر تا کي از ناموس هيهات اي پسرشاعر : سنايي غزنوي بامدادان جام مي هات اي پسرتا کي از ناموس هيهات اي پسرکاين دلم خون شد ز غمهات اي پسرساغري پر کن ز خون رز مرادل بپرداز از مهمات اي پسرخوش بزي با دوستان يک دم بزنوقت کن ايام و ساعات اي پسربر نشاط و خرمي يک دم بزيبيني او را کن مراعات اي پسرهر کجا دلدادهي آوارهاينيست ما را برگ طاعات اي پسرچند بر طاعات ما راحت کنيسود کي بخشد مقالات اي پسرعاشقان مست را وقت صبوحچند باشي زين محالات اي پسرهر زمان خواني خراباتي مرادر صف اهل خرابات اي پسرکاشکي يک دم گذارندي مرا