باز در دام بلاي تو فتاديم اي پسر

باز در دام بلاي تو فتاديم اي پسر شاعر : سنايي غزنوي بر سر کويت خروشان ايستاديم اي پسر باز در دام بلاي تو فتاديم اي پسر بر اميد دانه در دام او افتاديم اي پسر زلف تو دام است و خالت دانه و ما ناگهان گاه با فرق و دو لب بر خاک و باديم اي پسر گاه با چشم و دل پر آتش و آب اي نگار همچو عقرب دستها بر سر نهاديم اي پسر تا دل ما شد اسير عقرب زلفين تو تا ز غم بر رخ ز ديده خون گشاديم اي پسر از هوس بر حلقه‌ي زلفين تو بستيم دل
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باز در دام بلاي تو فتاديم اي پسر
باز در دام بلاي تو فتاديم اي پسر
باز در دام بلاي تو فتاديم اي پسر

شاعر : سنايي غزنوي

بر سر کويت خروشان ايستاديم اي پسرباز در دام بلاي تو فتاديم اي پسر
بر اميد دانه در دام او افتاديم اي پسرزلف تو دام است و خالت دانه و ما ناگهان
گاه با فرق و دو لب بر خاک و باديم اي پسرگاه با چشم و دل پر آتش و آب اي نگار
همچو عقرب دستها بر سر نهاديم اي پسرتا دل ما شد اسير عقرب زلفين تو
تا ز غم بر رخ ز ديده خون گشاديم اي پسراز هوس بر حلقه‌ي زلفين تو بستيم دل


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط