دلبر من عين کمالست و بس شاعر : سنايي غزنوي چهرهي او اصل جمالست و بس دلبر من عين کمالست و بس هر چه نشانست و بالست و بس بر سر کوي غم او مرد را هم به سر او که محالست و بس در ره او جستن مقصود از او بوسه اي از دوست حلالست و بس از همه خوبي که بجويي ز دوست دين من امروز سوالست و بس چند همي پرسي دين تو چيست نزد من اقبال زوالست و بس نزد تو اقبال دوامست و عز دين من آن ساعت حالست و بس حالي يابم چو کنم ياد ازو از پس آن پرده وصالست و بس ...