اي ز خوبي مست هان هشيار باش اي ز خوبي مست هان هشيار باششاعر : سنايي غزنوي ور ز مستي خفتهاي بيدار باشاي ز خوبي مست هان هشيار باشگشته مستانند هان هشيار باشاز شراب شوق رويت عالميمي به شادي نوش و بي تيمار باشگر مه ميخواره خوانندت رواستخصم بر کارست هان بر کار باشخويشتنداري کن اندر کارهاگاه صاحب درد و دردي خوار باشگاه بزم افروز عاشق سوز باشزينهار اي بت بران زنهار باشزينهاري دارم اندر گردنتدستبردي بر جهان سالار باشچون ز خصمان خويشتن داري کنيتا تواني سر کش و عيار باشهم چنين از خويشتن داري مدامبر حذر هان از در و ديوار باشبر در ديوار خود ايمن مباشکارهاي عاشقان گو زار باشکار تو بايد که باشد بر نظامتو ز بخت خويش برخوردار باشگر سنايي از تو برخوردار نيست