اي سنايي دل بدادي در پي دلدار باش

اي سنايي دل بدادي در پي دلدار باش شاعر : سنايي غزنوي دامن او گير و از هر دو جهان بيزار باش اي سنايي دل بدادي در پي دلدار باش گر نبود از عمري اندر عشق او عيار باش دل به دست دلبر عيار دادن مر ترا گر ببايد بود عمري در دهان مار باش بر اميد آنکه روزي بوس يابي از لبش دل نداري تا ترا گويم به دل بيدار باش چشم را بيدار دار اندر غم او زان کجا ور گلي خواهي که بويي در پي صد خار باش گر ميي خواهي که نوشي صبر کن در صد خمار عيب نايد زان تو در جستن سکندروار...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي سنايي دل بدادي در پي دلدار باش
اي سنايي دل بدادي در پي دلدار باش
اي سنايي دل بدادي در پي دلدار باش

شاعر : سنايي غزنوي

دامن او گير و از هر دو جهان بيزار باشاي سنايي دل بدادي در پي دلدار باش
گر نبود از عمري اندر عشق او عيار باشدل به دست دلبر عيار دادن مر ترا
گر ببايد بود عمري در دهان مار باشبر اميد آنکه روزي بوس يابي از لبش
دل نداري تا ترا گويم به دل بيدار باشچشم را بيدار دار اندر غم او زان کجا
ور گلي خواهي که بويي در پي صد خار باشگر ميي خواهي که نوشي صبر کن در صد خمار
عيب نايد زان تو در جستن سکندروار باشگر نيابي خضروار آب حيات اندر ظلم
دشمن جان و غلام شمع با انوار باششمع با انوار جانانست و تو پروانه‌اي
تو نه آخر کمتر از پروانه‌اي در کار باشکار پروانه‌ست گرد شمع خود را سوختن
نزد نادان مست و نزد زيرکان هشيار باشمستي و عشق حقيقي را به هشياري شمر


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط