اي دل اندر نيستي چون دم زني خمار باش شاعر : سنايي غزنوي شو بري از نام و ننگ و از خودي بيزار باش اي دل اندر نيستي چون دم زني خمار باش در صف ناراستان خود جمله مفلس وار باش دين و دنيا جمله اندر باز و خود مفلس نشين بندهي جام شراب و خادم خمار باش تا کي از ناموس و رزق و زهد و تسبيح و نماز کمزن و قلاش و مست و رند و دردي خوار باش مي پرستي پيشهگير اندر خرابات و قمار پس به تيغ نيستي با خلق در پيکار باش چون همي داني که باشد شخص هستي خصم خويش چون...