اي جور گرفته مذهب و کيش اي جور گرفته مذهب و کيششاعر : سنايي غزنوي اين کبر فرو نه از سر خويشاي جور گرفته مذهب و کيشجز خوبي و لطف هيچ منديشجز خوب مگو از آن لب خوبعشقت چه غم نهاده از پيشتا دور شدي ز پيش چشممهر ساعت درد من بود بيشهر ساعت صبر من بود کمعشقست مرا طريقت و کيشاز کيش و طريقتم چه پرسيهرگز نزيد به کام درويشگفتم بزيم به کام با تو