من نصيب خويش دوش از عمر خود برداشتم

من نصيب خويش دوش از عمر خود برداشتم شاعر : سنايي غزنوي کز سمن بالين و از شمشاد بستر داشتم من نصيب خويش دوش از عمر خود برداشتم پايه‌ي تخت خود از خورشيد برتر داشتم داشتم در بر نگاري را که از ديدار او تا به هنگام سحر هر هفت در بر داشتم نرگس و شمشاد و سوسن مشک و سيم و ماه و گل لب نهاده بر لب چون شير و شکر داشتم بر نهاده بر بر چون سيم و سوسن داشتم دست خود در گردن او همچو چنبر داشتم دست او بر گردن من همچو چنبر بود و من چنير از زر داشت او سوسن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
من نصيب خويش دوش از عمر خود برداشتم
من نصيب خويش دوش از عمر خود برداشتم
من نصيب خويش دوش از عمر خود برداشتم

شاعر : سنايي غزنوي

کز سمن بالين و از شمشاد بستر داشتممن نصيب خويش دوش از عمر خود برداشتم
پايه‌ي تخت خود از خورشيد برتر داشتمداشتم در بر نگاري را که از ديدار او
تا به هنگام سحر هر هفت در بر داشتمنرگس و شمشاد و سوسن مشک و سيم و ماه و گل
لب نهاده بر لب چون شير و شکر داشتمبر نهاده بر بر چون سيم و سوسن داشتم
دست خود در گردن او همچو چنبر داشتمدست او بر گردن من همچو چنبر بود و من
چنير از زر داشت او سوسن ز عنبر داشتمبامدادان چون نگه کردم بسي فرقي نبود
گر اميد آن دگر الله اکبر داشتمچون موذن گفت يک الله اکبر کافرم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط