بي صحبت تو جهان نخواهم

بي صحبت تو جهان نخواهم شاعر : سنايي غزنوي بي خشنوديت جان نخواهم بي صحبت تو جهان نخواهم يک دم زدنت امان نخواهم گر جان و روان من بخواهي من خدمت رايگان نخواهم جان را بدهم به خدمت تو بي روي تو جاودان نخواهم رضوان و بهشت و حور و عين را حقا که جز اين نشان نخواهم بر من تو نشان خويش کردي بيگانه درين ميان نخواهم بيگانه بود ميان ما جان عشق چو تويي نهان نخواهم من عشق تو کردم آشکارا من ياري اين و آن نخواهم هر گه که مرا تو يار باشي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بي صحبت تو جهان نخواهم
بي صحبت تو جهان نخواهم
بي صحبت تو جهان نخواهم

شاعر : سنايي غزنوي

بي خشنوديت جان نخواهمبي صحبت تو جهان نخواهم
يک دم زدنت امان نخواهمگر جان و روان من بخواهي
من خدمت رايگان نخواهمجان را بدهم به خدمت تو
بي روي تو جاودان نخواهمرضوان و بهشت و حور و عين را
حقا که جز اين نشان نخواهمبر من تو نشان خويش کردي
بيگانه درين ميان نخواهمبيگانه بود ميان ما جان
عشق چو تويي نهان نخواهممن عشق تو کردم آشکارا
من ياري اين و آن نخواهمهر گه که مرا تو يار باشي
تا سود بود زيان نخواهمتو سودي و ديگران زيانند
زين پس بجز از عيان نخواهماکنون که مرا عيان يقين شد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط