اي سنايي در ره ايمان قدم هشيار زن شاعر : سنايي غزنوي در مسلماني قدم با مرد دعويدار زن اي سنايي در ره ايمان قدم هشيار زن ديدهي اخلاص را چون طوق بر زنار زن ور تو از اخلاص خواهي تا چو زر خالص شوي آتش قلاشي اندر ننگ و نام و عار زن پي به قلاشي فرو نه فرد گرد از عين ذات وز پي دردي قدم با مرد دردي خوار زن درد سوز سينه را وقت سحر بنشان ز درد چون درين کوي آمدي تو پاي بر پرگار زن عالم سفلي که او جز مرکز پرگار نيست لاف از لبيک او در خانهي خمار زن...