زهي سروي که از شرمت همه خوبان سرافگنده

زهي سروي که از شرمت همه خوبان سرافگنده شاعر : سنايي غزنوي چرا تابي سر زلفين چرا سوزي دل بنده زهي سروي که از شرمت همه خوبان سرافگنده مرا هر روز بي‌جرمي به گور اندر کني زنده عقيقين آن دو لب داري به زيرش گور من کنده کنار من چون جيحون شد دو چشمم ابر بارنده تن من چون خيالي شد بسان زير نالنده نتابي تو سر زلفين نسوزاني دل بنده يکي حاجت به تو دارم ايا حاجت پذيرنده پس از مرگم جهان بر تو مبارکباد و فرخنده جهان از تو خرم بادا بتا و من رهي بنده ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زهي سروي که از شرمت همه خوبان سرافگنده
زهي سروي که از شرمت همه خوبان سرافگنده
زهي سروي که از شرمت همه خوبان سرافگنده

شاعر : سنايي غزنوي

چرا تابي سر زلفين چرا سوزي دل بندهزهي سروي که از شرمت همه خوبان سرافگنده
مرا هر روز بي‌جرمي به گور اندر کني زندهعقيقين آن دو لب داري به زيرش گور من کنده
کنار من چون جيحون شد دو چشمم ابر بارندهتن من چون خيالي شد بسان زير نالنده
نتابي تو سر زلفين نسوزاني دل بندهيکي حاجت به تو دارم ايا حاجت پذيرنده
پس از مرگم جهان بر تو مبارکباد و فرخندهجهان از تو خرم بادا بتا و من رهي بنده


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط