از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لالهشاعر : سنايي غزنوي بي خواب و بيقرارم چون بر گلت کلالهاز عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لالهتا برنهي لبم را بر لبت چون پيالهخدمت کنم به پيشت همچون صراحي از جانآري نکو نمايد بر روي لاله ژالهتا روز ژاله بارد از چشم همچو رودمگر ميدهي وگرنه بيرون کنم قبالهدارم هزار بوسه بر روي و چشم تو منمر تشنگان خود را ندهي يک پيالهمهمان حسن داري سير از پي خرد را