صنما آن خط مشکين که فراز آوردي صنما آن خط مشکين که فراز آورديشاعر : سنايي غزنوي بر گل از غليه گوي که طراز آورديصنما آن خط مشکين که فراز آورديخط بسي خوبتر از زلف دراز آورديگرچه خوبست به گرد رخ تو زلف درازتو رهي را به خط خويش نياز آورديگر نيازست رهي را به خط خوب تو بازتا بدان قبله بتان را به نماز آورديقبلهاي ساختي از غاليه بر سيم سپيدنرگس بلعجب شعبدهباز آورديپيش خلق از جهت شعبده و بلعجبياين سخن بيهده و هزل و مجاز آورديچند گويي که دلت پيش تو باز آوردمتو دلي سوختهي از گرم و گداز آورديدلم افروخته بود از طرب و شادي و ناز