اي راه ترا دليل دردي اي راه ترا دليل درديشاعر : سنايي غزنوي فردي تو و آشنات فردياي راه ترا دليل درديدر جام تو قطرهاي و مردياز دام تو دانهاي و مرغيبا زلف تو شخص کيست گرديبي روي تو روح چيست باديروي تو در آن ميانه ورديخارست همه جهان و آنگهجز خاک در تو آبخورديدر کوي تو نيست تشنگان راجز داعيهي تو رهنورديدر راه تو نيست عاشقان راتا از تو نبود پايمرديدر تو که رسد به دستمزدياز خشک و تري و گرم و سرديدر عشق تو خود وفا کي آيدتا هست شفات نيست دردينيکست که آينه نداريچشم تو ترا به چشم کردياز آينهاي بدي به دستتبيوصل تو جز که ياوه گرديدر شهر تو نيست جز سنايي