زان خط که تو بر عارض گلنار کشيدي زان خط که تو بر عارض گلنار کشيديشاعر : سنايي غزنوي ابدال جهان را همه در کار کشيديزان خط که تو بر عارض گلنار کشيديدلها همه در نقطهي پرگار کشيديبر ماه به پرگار کشيدي خط مشکيندر سلسلهي زلف زرهدار کشيديهر دل که ترا جست چو ديوانهي مستيدر سلسلهي زلف چو زنار کشيديزنار پرستي مکن اي بت که جهانياز صومعه در خانهي خمار کشيديبس زاهد و عابد که بر آن طرهي طراراو را به سوي خويش نگونسار کشيديهر دل که سرافراشت به دعوي صبوري