به درگاه عشقت چه نامي چه ننگي

به درگاه عشقت چه نامي چه ننگي شاعر : سنايي غزنوي به نزد جلالت چه شاهي چه شنگي به درگاه عشقت چه نامي چه ننگي زهي نارسيده به زلف تو چنگي جهان پر حديث وصال تو بينم که صحرا ز رويت گرفتست رنگي همانا به صحرا نظر کرده‌اي تو ز ديباي چيني گشادست تنگي ز عکس رخ تو به هر مرغزاري به هر چشم زخمي دلاور پلنگي شگفت آهوي تو که صيد تو سازد جهاني سوار و ز چشمت خدنگي ز جعدت کمندي و شهري پياده فرود آري از شاخ طوبا به سنگي اگر خواهي ارواح مرغان علوي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به درگاه عشقت چه نامي چه ننگي
به درگاه عشقت چه نامي چه ننگي
به درگاه عشقت چه نامي چه ننگي

شاعر : سنايي غزنوي

به نزد جلالت چه شاهي چه شنگيبه درگاه عشقت چه نامي چه ننگي
زهي نارسيده به زلف تو چنگيجهان پر حديث وصال تو بينم
که صحرا ز رويت گرفتست رنگيهمانا به صحرا نظر کرده‌اي تو
ز ديباي چيني گشادست تنگيز عکس رخ تو به هر مرغزاري
به هر چشم زخمي دلاور پلنگيشگفت آهوي تو که صيد تو سازد
جهاني سوار و ز چشمت خدنگيز جعدت کمندي و شهري پياده
فرود آري از شاخ طوبا به سنگياگر خواهي ارواح مرغان علوي
بر نار و نورت که دارد درنگيبه تو کي رسد هرگز از راه گفتي
نپويد پي شير روباه لنگيکيم من که از نوش وصل تو گويم
ز نوشي به زهري ز صلحي به جنگيمن آن عاشقم کز تو خشنود باشم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط