هوا چکيدهي نورست در شب مهتاب شاعر : صائب تبريزي ستاره خندهي حورست در شب مهتاب هوا چکيدهي نورست در شب مهتاب زمين قلمرو نورست در شب مهتاب سپهر جام بلوري است پر مي روشن زمانه بر سر شورست در شب مهتاب زمين زخندهي لبريز مه نمکداني است که خانه ديدهي مورست در شب مهتاب رسان به دامن صحراي بيخودي خود را غبار چشم شعورست در شب مهتاب بغير بادهي روشن، نظر به هر چه کني سفر ز خويش ضرورست در شب مهتاب براق راهروان است روشنايي راه ...