شوق مي از بهار گلاندام تازه شد شاعر : صائب تبريزي پيوند بوسهها به لب جام تازه شد شوق مي از بهار گلاندام تازه شد آغوشسازي طمع خام تازه شد از چهرهي گشادهي سيمينبران باغ اميد من به بوسه و پيغام تازه شد زان بوسههايتر که به شبنم ز گل رسيد از چشمک شکوفهي بادام تازه شد ميلي که داشتند حريفان به نقل و مي از آ ب تلخ مي جگر جام تازه شد از نوبهار، سبزهي مينا کشيد قد از روي گرم لالهي گلفام تازه شد داغي که به به خون جگر کرده بود دل هنگامهي...