هر که در زنجير آن مشکين سلاسل ماند، ماند

هر که در زنجير آن مشکين سلاسل ماند، ماند شاعر : صائب تبريزي عقده‌اي کز پيچ و تاب زلف در دل ماند، ماند هر که در زنجير آن مشکين سلاسل ماند، ماند هر که را چون سرو اين‌جا پاي در گل ماند، ماند پاکشيدن مشکل است از خاک دامنگير عشق در چنين فصل بهاري هر که عاقل ماند، ماند ناقص است آن کس که از فيض جنون کامل نشد زين دليل آسماني هر که غافل ماند، ماند مي‌برد عشق از زمين بر آسمان ارواح را چون صدف هر کس که در دامان ساحل ماند، ماند تشنه‌ي آغوش دريا را تن‌آساني...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر که در زنجير آن مشکين سلاسل ماند، ماند
هر که در زنجير آن مشکين سلاسل ماند، ماند
هر که در زنجير آن مشکين سلاسل ماند، ماند

شاعر : صائب تبريزي

عقده‌اي کز پيچ و تاب زلف در دل ماند، ماندهر که در زنجير آن مشکين سلاسل ماند، ماند
هر که را چون سرو اين‌جا پاي در گل ماند، ماندپاکشيدن مشکل است از خاک دامنگير عشق
در چنين فصل بهاري هر که عاقل ماند، ماندناقص است آن کس که از فيض جنون کامل نشد
زين دليل آسماني هر که غافل ماند، ماندمي‌برد عشق از زمين بر آسمان ارواح را
چون صدف هر کس که در دامان ساحل ماند، ماندتشنه‌ي آغوش دريا را تن‌آساني بلاست
هر گرانجاني که در دنبال محمل ماند، ماندنيست ممکن، نقش پا را از زمين برخاستن
يک قدم هر کس که از همراهي دل ماند، ماندسيل هيهات است تا دريا کند جايي مقام
هر که صائب محو آن شيرين شمايل ماند، ماندبرنمي‌گردد به گلشن شبنم از آغوش مهر


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط