ز خال عنبرين افزون ز زلف يار ميترسم شاعر : صائب تبريزي همه از مار و من از مهرهي اين مار ميترسم ز خال عنبرين افزون ز زلف يار ميترسم ز تار سبحه بيش از رشتهي زنار ميترسم بلاي مرغ زيرک دام زير خاک ميباشد که از چشم تماشايي برين گلزار ميترسم ازان چون شبنم گل خواب در چشمم نميگردد من از همواري اين خلق ناهموار ميترسم خطر در آب زيرکاه بيش از بحر ميباشد که من از گردش گردون کجرفتار ميترسم ز تير راست رو، چشم هدف چندان نميترسد ز خار بي گل...