ز من مپرس که بر من چه حال ميگذرد

ز من مپرس که بر من چه حال ميگذرد شاعر : عبيد زاکاني چو روز وصل توام در خيال ميگذرد ز من مپرس که بر من چه حال ميگذرد چو در ضمير من آن زلف و خال ميگذرد جهان برابر چشم سياه ميگردد مرا که عمر چنين در ملال ميگذرد اگر هلاک خودم آرزوست منعم کن که در حواليش آب زلال ميگذرد خيال مهر تو در چشم هر سهي سرويست سپيده‌دم که نسيم شمال ميگذرد ز بوي زلف توام روح تازه ميگردد که بر دماغ چه فکر محال ميگذرد من و وصال تو آن فکر و آرزو هيهات وزين حديث بسي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ز من مپرس که بر من چه حال ميگذرد
ز من مپرس که بر من چه حال ميگذرد
ز من مپرس که بر من چه حال ميگذرد

شاعر : عبيد زاکاني

چو روز وصل توام در خيال ميگذردز من مپرس که بر من چه حال ميگذرد
چو در ضمير من آن زلف و خال ميگذردجهان برابر چشم سياه ميگردد
مرا که عمر چنين در ملال ميگذرداگر هلاک خودم آرزوست منعم کن
که در حواليش آب زلال ميگذردخيال مهر تو در چشم هر سهي سرويست
سپيده‌دم که نسيم شمال ميگذردز بوي زلف توام روح تازه ميگردد
که بر دماغ چه فکر محال ميگذردمن و وصال تو آن فکر و آرزو هيهات
وزين حديث بسي ماه و سال ميگذردغلام و چاکر روي چو ماه توست عبيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط