دوش لعلت نفسي خاطر ما خوش ميکرد

دوش لعلت نفسي خاطر ما خوش ميکرد شاعر : عبيد زاکاني ديده ميديد جمال تو و دل غش ميکرد دوش لعلت نفسي خاطر ما خوش ميکرد سر گيسوي تو با باد کشاکش ميکرد روي زيباي تو با ماه...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوش لعلت نفسي خاطر ما خوش ميکرد
دوش لعلت نفسي خاطر ما خوش ميکرد
دوش لعلت نفسي خاطر ما خوش ميکرد

شاعر : عبيد زاکاني

ديده ميديد جمال تو و دل غش ميکرددوش لعلت نفسي خاطر ما خوش ميکرد
سر گيسوي تو با باد کشاکش ميکردروي زيباي تو با ماه يکايک ميزد
خاطر خسته‌ي عشاق مشوش ميکردسنبل زلف تو هرلحظه پريشان ميشد
دل مسکين مرا نعل در آتش ميکردزو هر آن حلقه بر گوشه‌ي مه ميافتاد
قصد خون دلم آن عارض مهوش ميکردتير بر سينه‌ام آن غمزه‌ي فتان ميزد
هر که يک بوسه طمع داشت غلط شش ميکرداز خط و خال و بناگوش و لب و چشم و رخت
صفحه‌ي چهره به خونابه منقش ميکردپيش نقش رخ تو ديده‌ي خونريز عبيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط